حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه و توسل جانسوز _ شب تاسوعا _ حاج محمد طاهری

روضه و توسل جانسوز  _ شب تاسوعا  _ حاج محمد طاهری

آقا نگاهم مانده بر در تا بیایی از جاده هایِ روشنِ فردا بیایی دوری تو بغضی نشانده در گلویم ای كاش میشد یا بمیرم یا بیایی دارد توسل میکند چشمان خیسم ای حاجتِ روز و شب دنیا بیایی پیچیده شد کار تمام شیعیانت باید برای رفع مشکل ها بیایی امشب دخیلم بر عمو جانت ابالفضل شاید میان روضه ی سقا بیایی شاعر : محمد حسن بیاتلو یاصاحب الزمان!الغوثُ اَلاَمان... . .

*اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ، اَلْمُطیعُ لِلَّهِِ وَلِرَسُولِهِ وَلِأَمیرِالْمُؤْمِنینَ، وَالْحَسَنِ والْحُسَینِ*

*چه خبرِ امشب حرمِ اباالفضل؟ ای کاش میون زائراش بودیم اونجا....*

درعلقمه صدای دو مادر به تو رسید

شرمندگیِ من دوبرابر به تو رسید

باب الحوائجِ همه ی خیمه های من

سقاییِ حریم پیمبر به تو رسید

*یه عمریه منتظرم بودم به من بگی داداش،چه موقعیِ هم به من گفتی....*

من تشنه دوباره برادر شنیدنم

حالا صدا بزن که برادر به تو رسید

ازدست دادن تو مرا ورشکست کرد

باشد ولی شفاعت محشر به تو رسید

*یک مرتبه کنار بدن عباس پیر شد...." لمّا قُتل العبّاس، بانَ الانکسارُ فِی وجهِ الحُسین علیه السلام"....*

پشت و پناهِ یکی ودو روز من،نه

یک جبل الرحمه از برابر من رفت

بس که بلند است هلهله  به گمانم

کوفه خبردار شد لشکر من رفت

زینب یک به یک به اهل حرم گفت وای

اباالفضل رفت،وای معجر من رفت

*همه ی قیامت منتظر قدوم فاطمه است ،پیغمبرسؤال میکنه:  دخترم برای شفاعت امت من چه آورده ای؟ می بیند دستهای بریده عباس رو روی دست میگیره، میفرماید: برای شفاعت همه ی اهل محشر این دودست بریده کافیِ...*

ای قد بلندِ طایفه ی قد بلندها

ماندم چگونه نیزه و خنجر به تو رسید

فهمیده اند کشتن تو کشتن من است

بیهوده نیست این همه لشکر به تو رسید

نذرت قبول خوب فدای علی شدی

هر کینه ای  که ماند زخیبر به تو رسید

فرقت عمود خورد، عمود حرم شکست

ارثِ سرشکسته ی حیدر به تو رسید

وقتی سر تو بند نشد روی نیزه ها

بی معجری به خیمه و معجر به تو رسید

قبرتو کوچک است گناه رباب چیست

می گشت در پی علی اصغر به تو رسید

*آب تو حرم اباالفضل افتاد، سرداب درخطر بود، معمار خوبی آوردند، علامه سید بحر العلوم دید معمار ایستاده، گفت چرا شروع نمی کنی به تعمیر؟.... گفت: اول سوال منو جواب بدید، گفت: بگو ببینم این قبر،قبر عباسِ؟گفت آره قبر عمومِ، گفت:آخه من شنیدم عموتون قدِ رشید داشته،اما این قبر،قبرِ یه بچه است.... دید سید عمامه برداشت، صدازد: وَالله،فَقَطَعُوهُ بسُیوفَهُم اِرباً اِرباً..*

. .

علمدار!

 بذار باز لوایِ حرم رو،رو دوشت،علمدار!

بیا و بگیر باز سرم رو رو دوشت،علمدار!

بلند شو بذار دخترم رو رو دوشت،علمدار!

پناهم نکن بی پناهم برادر، می افتم

نرو تکیه گاهم برادر، می افتم

کنارت میشه قتلگاهم برادر اباالفضل

علمدار!

نه مشکی برات مونده دیگه نه دستی، علمدار!

شکسته کنارت که دیگر شکستی، علمدار!

همه شیرشدن تا که چشماتو بستی، علمدار!

*یه موقعی حسین رسید بالای سر عباس دید یه نفرداره جوشن رو بیرون میکشه یه نفر پیراهنو..... تا ابی عبدالله رو دیدند فرار کردند، فرمود: کجا فرار می کنید؟برای این که دل ابی عبدالله رو بسوزونند...یه نفر داد می زد،می گفت: نترسید هرکی الان دیگه میخواد بره سمت خیمه ها میتونه.... علمدارش روی زمین افتاده....*

بلند شو

 نبینم یلم روزمینه، بلند شو

تا اشکام  و دشمن، بلند شو

که شمر روی سینه ام نشینه، بلند شو

*روایت میگه:کنار بدن عباس دیدند داره داد میزنه حسین... "فَبَکی الحُسَین بُکاءً شَدیداً"*

علمدار!

 یه رحمی به این مادرای حرم کن ،علمدار!

یه کاری برا دخترای حرم کن،علمدار!

یه فکری برا معجرای حرم کن،علمدار!

نباشی

 می پاشه دیگه لشکر من ،نباشی

اسیری میره خواهر من، نباشی

می سوزه روی دختر من، نباشی

.