نمایش جزئیات
«امیر لشکر عشق »
امیر عشق را فرمانبرم من
اگر فرمانده و سرلکشرم من
امام و رهبرم فرزند زهراست
مطیع آن مطاع و رهبرم من
فروغ دیده ، ام البنینم
امیرالمؤمنین را مظهرم من
سلحشور و فداکار و مجاهد
دلیر و بارز و نام آورم من
نهادم پایه به میدان شهادت
به فرق لشکر حق افسرم من
برای لشکر جان بر کف عشق
در این پیکار محکم سنگرم من
علمدار رشید کربلایم
در این میدان امیر لشکرم من
برای تشنگان خیمه عشق
به رتبه ساقی و آب آوردم من
بود لعل لبم خشکیده اما
به یاد لعل خشک اصغرم من
علی زد بوسه در روز ولادت
به دستم ز آن که حق را مظهرم من
به بالینم بیا اکنون برادر
که در پای تو جان بسپرم من
جدا از دسته گلهای ولایت
گلی در برکه ی خون پرپرم من
کنار علقمه شد قتلگاهم
شهید مکتب پیغمبرم من
گرفته حافظی دامان لطفم
شفیع او به نزد داورم من
(محسن حافظی تهران)