حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت علی اکبر سلام الله علیه اجرا شده شب هشتم محرم ۹۸ به نفس حاج حسن شالبافان

روضه و توسل به حضرت علی اکبر سلام الله علیه اجرا شده شب هشتم محرم ۹۸ به نفس حاج حسن شالبافان

لا حول ولا قوة الا بالله العلي العظيم حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكیلُ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیرُ خوش بحال اونایی که الان حرم امام رضا هستن .. امام رضا فرمودند *ويحك تعطَّرْ بالاستغفار..* حضرت فرمودند خودتون رو خوش بو کنید ، بویِ بد گناهان ملائکۀ مقرب را از شما دور میکنه لذا حضرت فرمودن خودتون رو با اسغفار خوش بو کنید .. هر شب یه جمله عرض کردم ؛ بگم یا امام رضا من برا اون لحظه ای بمیرم که مامون زهرُ به شما داد .. اباصلت هروی میگه من دل تو دلم نبود هی دست رو دست فشار میدادم .. آقا فرموده بود اگه دیدی من اومدم بیرون عبا رو سرم کشیدم دیگه باهام حرف نزن فقط زود برو درهای حجره رو باز کن ، فرشایِ حجره رو جمع کن اباصلت میگه یه مرتبه دیدم آقا اومد بیرون عبا روسرش کشیده .. میگه هی دیدم دست به پهلو میگیره میشینه .. میگه به هر زحمتی بود امام رضا خودشُ رسوند به حجره .. دیدم صورت رو خاک گذاشته مثه مار گزیده به خودش میپیچه .. پدر اینطوریه یه بابا هر جا باشه وقتی پسرش از در وارد میشه بابا خوش حال میشه ، توان میگیره .. بعضیا میگن امام رضا تا دید جونش وارد شد بلند شد بغلش کرد .. میخوام بگم هر بابایی نگاش به جونش بیوفته تازه زانوهاش رمق میگیره اما من برای اون بابایی بمیرم تا نگاهش به بدن ارباً اربایِ پسرش افتاد دیدن حسین با دو زانو خورد زمین .. خدابه لحظه ای که ابی عبدالله هرچی صداش زد دیگه کار از کار گذشته بود .. امشب جواب ناله مارو بده دستتُ بیار بالا ، الهی العفو .. نفحِه نابِ نو بهاری تو ما کویریم ، تا بِباری تو یک بنی هاشمند در طلبت کشته مُرده زیاد داری تو اسدالله زاده ای حتماً یکّه تازی و تک سواری تو ابرویت ، گیسویت ، لبت ، چشمت صاحب چند ذوالفقاری تو اَوَلسنا عَلی الحَقت میگفت صاحبِ منبر قصاری تو نوکریِ تو شد نشانی ما ای به قربانِ تو جوانیِ ما سلّم الله لطفِ دستانت کَثّر الله لقمۀ نانت منو غیر از شما مَعاذ الله قدَّسَ الله عشق سوزانت هرچه میخواستم دو چندان داد نَوَّر الله بِیت احسانت حضرت مرتبط بذاتُ الله اشهد انّک صِراطُ الله وَفَدَینا جُرعه نوشِ دَمت و اذا الشمس میدهد قسمت ما به اِنَّ اصطَفا گرفتاریم مصطفی هم به اَبروانِ خمت بی جهت نیست جلوۀ حَسنیت مجتباییست سفرۀ کرمت خوش اذان حسین ، واله شد ماذنه زیرِ سایۀ علمت ما عَرفناک حقَّ معرفتک هرچه گوییم باز هست کمت قربون تو آقازاده برم که هر موقعه حسین نگاه به قدو بالات میکرد یاد پیغمبر می افتاد .. أشبهُ النّاس خَلقاً وخُلقاً ومَنطِقاً برسولك .. لحظۀ آخرم که گفت بابا میخوام برم گفت عیبی نداره عزیزم برو تو خیمه با خواهرا و محارم وداع کن .. من نمیدونم چه وداعی داشته علی اکبر .. میگه وقتی رفت تو خیمه ابی عبدالله میگه دیدم نمیاد بیرون .‌. میگه اومد پردۀ خیمه رو کنار زد دید این زن و بچه دورش حلقه زدن .. هی میگن *یاعلی ارحم غربتنا ..* ابی عبدالله دید این طوری نمیزارن علی بره میدادن .. دستشو گرفت فرمود : *فإنه ممسوس في ذات الله* علی مُ رهاش کنید بزارید بره میدان .. لذا وقتی سوار اسب شد تا اومد بره گفت بابا صبر کنم .. علی جان پیاده شو بابا یه چند قدم دیگه جلوم راه برو .. میخوام قد و بالاتُ ببینم .. ای وای .. ای وای .. کربلا نام تو سرتاسر مست پایین پاست بالاسر امشب اگه حرمم بودیم باید میرفتیم پایین پا میشستیم .. آخه یه عاشقی میگفت هنوز اگه گوش دلتُ باز کنی ، صدا نالۀ حسین داره میاد .. هی میگه ولدی .. رفت میدان بعضیا میگن دو بار برگشتُ رفت ..همچین که رفت خانم حضرت سکینه (س) میگه من کنار بابام ایستاده بودم یه وقت نگام افتاد تو چشمایِ بابام .. دیدم حالت احتضار بهش دست داده میگه یهو دیدم صدایِ علی بلند شد .. بابا دیگه به فریادم برس .. .