نمایش جزئیات

قسمت_پایانی روضه و توسل به حضرت اُم کلثوم سلام الله عليها به نفسِ سید رضا نریمانی

قسمت_پایانی روضه و توسل به حضرت اُم کلثوم سلام الله عليها به نفسِ سید رضا نریمانی

می‌نویسم برای آن بانو
که زند صبر پیش او زانو
بانویی که به‌راهِ زینب بود
شاهدِ اشک و آه زینب بود

بانویی که شکسته شد بالش
و نگفتند شرحی از حالش
دخترِ فاطمه‌ست این خانوم
نام او هست ، حضرتِ کلثوم

*امشب دوست دارم برا این خانم بلند بلند گریه کنید ..

به خدا غصه هاش کم از زینب نبود ..*

مثل زهرا شریف و با عزّت
مثل حیدر غیور و با غیرت
خلق و خویش به مرتضی رفته
غربتش هم به مجتبی رفته

با برادر به کربلا رفتُ
قاضریه به نینوا رفتُ
شد علمدارِ خواهرش زینب
سپر و یار خواهرش زینب

کربلا پابه‌پایِ زینب بود
گریه‌هایش برایِ زینب بود
روضه‌هایی عجیب را دیده
بدنی را هجا هجا دیده ..

بدنِ پاره‌پاره‌ای را دید
رویِ نیزه ستاره‌ای را دید
شاهد کشتنِ برادر بود
شاهد ناله‌هایِ خواهر بود

کعبه نی خورده او به‌جایِ همه
ضربه هی خورده او به‌جایِ همه
چادرش چنگ خورده چندین بار
به‌سرش سنگ خورده چندین بار

بعد روزِ دهم اسارت رفت
زیور آلاتِ او به غارت رفت
بر سر و روش بی‌امان میزد
دست او بسته و سنان میزد

سر بازار بردنش ای وای ..
بینِ اغیار بردنش ای وای ..
شمر و خولی تمسخرش کردند
بس‌که پست و کثیف و نامردند

شاعر :

ابراهیم_لآلی

 

*امام باقر علیه السلام فرمودن جدِ غریبِ ما رو با پنج حربه و وسله به شهادت رسوندن ..

نیزه دار با نیزه میزد .. شمشیر دار با شمشیر میزد ..

بعضی ها با چوب میزدن .. بعضیا از دور با سنگ میزدن ..

اما پنجمی بیجاره میکنه بعضیا از دور بی ادبی میکردن .. ناسزا میگفتن ..*
حسین .....