حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

«دریای خون»

«دریای خون»

زمین علقمه دریای خون شد

 تن بی دست سقا غرق خون شد

شنو از حلق خشک چاک چاکش

 فغان یا اخا ادرک اخایش

عزیز فاطمه با قلب خسته

 سر نعش علمدارش نشسته

به دامن گه نهد آن جسم صد چاک

 گهی خون از دو چشمش می کند پاک

گهی گوید که ای ماه مدینه

 چه گویم آب اگر خواهد سکینه

ز جا برخیز ای سرو  روانم

  علمدار رشید و قهرمانم

به خیمه دخترم چشم انتظار است

به حال مرگ طفل شیر خوار است

شکسته از غمت پشت حسین است

 پریشان گیسوان زینبین است

(مرحوم علی اکبر خوشدل)