حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه وداع حضرت زینب و حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه شب عاشورا محرم ۹۸ به نفس حاج محمد طاهری

روضه وداع حضرت زینب و حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه شب عاشورا محرم ۹۸ به نفس حاج محمد طاهری

چشم یعقوب نبی از پایمردی روشن است عطری از یوسف اگرخواهی در این پیراهن است درغبار آلوده وَهم از نورِ فطرت رو متاب خانۀ دلها اگر روشن شد از این روزنه ست در نگاهِ بی دلان باغ از براهینِ حق است حُسن گل از ویژگی هایِ نظام احسن است سنجۀ بازار مردی روزِ رزم آید به دست زین سبب سنگِ ترازوهایِ ما از آهن است محتضر گاه از تبِ بالا به هذیان رو کند هرزه گویی هایِ دشمن هم نشان مُردن است امتیاز ماست غیرت ، واگذارش کی کنیم وای برآن کس که فکرِ امتیازی دادن است جان به قربان شهیدی که شکوه یاد او عطرُ بویِ عاشقی در هر کرانا کندن است شب به یاران گفت از این معرکه بیرون روید چونکه که گرگ فتنه تنها تشنۀ خون من است یک به یک گفتند حاشا ترک این میدان کنیم *اولین نفری که بلند شد قمربنی هاشمِ.. کجا بریم سیدی و مولا؟.. شما رو میون این گرگ ها تنها بزاریم ؟.. فردا جواب رسول خدا رو چی داریم بدیم؟..* یک به یک گفتند حاشا ترک این میدان کنیم شیوۀ مردان کجا از عهد خود برگشتن است آن یکی گفت آرزوی ما شهادت با شماست دیگری گفت آبرویِ ما به تو پیوستن است چشم ها کنعان به کنعان روشن از این یوسف است یوسفی که خود به رویِ دشت بی پیراهن است *شبِ عاشوراست .. خیلی ها با هزار امید اومدن امشب .. گفتن شبِ عاشورا بریم مجلس ابی عبدالله .. فرمود اگه میخوای مادر ما زهرا رو یاری کنی ، تو مجلس ابی عبدالله بنشین برای غریبی حسین ناله بزن ‌..* نیست تنها لحظه ای از سکر(مستی) آن ساقر جدا تا ابد سرمست هستیم از شهید سر جدا آن شهیدی کز وداعِ خواهرش هنگامه سوخت گرچه در دل نیستم از هم دو همسنگر جدا مانده بود از پنج تن تنها حسینش یادگار آخرالامر این برادر هم شد از خواهر جدا لاله میکارند بر جسم عزیز فاطمه سنگ ها هر یک جدا نیزه جدا خنجر جدا خست در شادی ست اما دشت را پرکرده است شیون خواهر جدا و نالۀ مادر جدا وایِ بر من سر به یک ضربه جدا از تن نشد عاقبت پیکر به چندین ضربه شد از سر جدا سر جدا شد تن نپاشیده ولی از هم هنوز با سم اسبان شود اعضا ز یک دیگر جدا میشود خلخال ها دیگر جدا از دختران میشود از دست هایِ مادران زیور جدا *مثل فردایی نوشتن ابی عبدالله تو گودال دیگه رمق در بدن نداشت .. یه نانجیبی اومد داد زد گفت آی حسین هنوز زنده ای؟.. ببین یه عده دارن میرن سمت خیمه ها .. نوشتن ابی عبدالله به یه نیزه شکسته خودشُ تکیه داد .. یه مقدار از رو زمین بلند شد فرمود اول بیاید کار حسینُ تموم کنید ..من طاقت ندارم ببینم جلویِ چشمام دارید غارت میکند خیمه هارو ‌.. .حسین ... هی دریغا بر زمین کربلا اُفتاده است پیکر اکبر جدا دستان آب آور جدا .. .