نمایش جزئیات

روضه جانسوز_ حضرت زینب سلام الله علیها_شام غریبان _حاج حسین سازور

روضه جانسوز_ حضرت زینب سلام الله علیها_شام غریبان _حاج حسین سازور

"السلام علیک یااباعبدلله" زیر نور کمی از ماه بدن ها پاره خیمه ها سوخته ، جمعی زحرم آواره آن طرف تر تن هجده گل زهرا بی سر این طرف مقنعه وچادر و چندین معجر آن طرف نعش امامی ته مقتل عریان این طرف جسم امامیست به خیمه سوزان آن طرف ریخته هر سو بدن ثارلله این طرف خرمن آتش به تن آل الله آن طرف تر همه کشته شده ها محترم اند این طرف جمله شهیدان خدا بی کفن اند آن طرف خیمه ی کفار مرتب شده جمع این طرف خیمه اطهاربسوزد چون شمع آن طرف برسر هر نیزه سری بالا رفت این طرف آه دل ازهرجگری بالا رفت آن طرف همهمه ی حمله و غارت آید این طرف زمزمه ی حصر واسارت آید آن طرف پیروجوان قبله مردم شده ها این طرف بوته به بوته است پرازگمشده ها بتاب ای ماه غم امشب که تا پیدا کند زینب یتیمش را به تاب و تب مگر شام غریبان است آن طرف صدرنشین اندامیران سپاه این طرف خاک نشیننداسیرانِ به راه آن طرف جایزه دارد سپاهی گمراه این طرف پیکرعریان اباعبدلله *ای حسین ...این زمزمه شام غریبانه...بااین نفس های خسته،بااین تن های خسته....حسین ... حسین ...* . .

روضه امشب رو بخونم ...تو بیابونا می گرده بچه ها رو شمارش کرد،کم هستن باید زینب تو بیابون بگرده ..." کنار یک بوته خاری این دوتا بچه دست دور همدیگه کردن" هر چی صدا می زنه جواب ندادن،دید بچه ها از ترس جون دادند ...بدن هاشونو اورد کنار خیمه های نیم سوخته دخترای دیگه رو جمع کرد

همه زن ها رو یک جا قرار داد ،اما بی بی یک وقت چشم انداخت،فرمود: رباب رو نمی بینم ....؟شنیدم صدای یک ناله ای می آد از دورتر ..." خودشو رسوند دید رباب صورت رو  خاک گذاشته ...آآآآی ...هی می گه حسین .......صدا زد با جان خودت بازی می کنی عروس خانواده ی ما ...‌گفت خانومم آب آزاد شده یک جرعه آب خوردم شیر به سینه هام اومده هر چی نگاه می کنم علی ندارم ...آی حسین ...حسین ... شب شام غریبانه..حسین ...

.