نمایش جزئیات
متن روضه شام غریبان -سید مهدی میرداماد
این سر ِ شب زده ، ای کاش به سامان برسد
قصه ی هجر من و ماه، به پایان برسد
تازه از امشب ناله هات باید شروع بشه،آقا جان دهه ی اول محرم تموم شد،اما قصه ی فراق من و شما،قصه ی دوری ما از شما تموم نشد،دلم خوش بود شاید یه شب از محرم ببینمت
دست این سائل بیچاره، به دستت نرسید
کاش با لطف تو ای شاه، به دامان برسد
دست من و دامان تو یاصاحب الزمان،آقا چه جوری صدات كنم امشب؟ مولای من:
حال ِ آن تشنه، که با یاد تو سیراب شود
مثل این است، که در دشت به باران برسد
بعضی ها می خوان بگن حسین،صداشون در نمیآد،از بس ناله زدن صداشون گرفته.می خوام بگم:تازه شدی مثل عمه ی سادات زینب
کاش با دیدن تو جان بدهم آقا جان
قبل از آنی که ز هجرت به لبم جان برسد
حرف دلت هست یا نه؟خوشبحال اونایی كه روز عاشورا ی می میرند
گر مقدر شده آید به سراغم عجلم
سببی ساز که در شام غریبان برسد
دلم می خوام منم اینجوری جون بدم،دلم می خواد از صبح بگم:حسین،دم غروب كه میشه دیگه این نفس بالا نیآد،وقتی نفس اربابم دیگه بالا نیومد،منم دیگه نمی خوام نفس بكشم.
ای تشنه لب حسین
عشق زینب حسین
نه،نه،دیگه شام غریبان اینجوری باید بگی:
ای بی كفن حسین
عریان بدن حسین
ای زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست
این خار و خاشاك بلا منزل و مأوی تو نیست
حسین....
***
کوتاه کن کلام... بماند بقیه اش
حسین و كشتند،تموم شد
مُرده است احترام...بماند بقیه اش
كی كربلا رفته عاشورا؟مثل امروز از جلوی بین الحرمین دیگه نمیذارند كسی با كفش بره.چرا؟ میگن:حریم حسین احترام داره،كسی با كفش تو حرم نره،اما نانجیب با چكمه هاش وارد گودال شد.
کوتاه کن کلام... بماند بقیه اش
مُرده است احترام... بماند بقیه اش
از تیر های حرمله یک تیر مانده بود
آن هم نشد حرام... بماند بقیه اش
حسین...صدای سالم امشب نبری خونه ات،امشب یه جوری برو خونه،هر كی تو رو توی راه دید،نتونی باهاش حرف بزنی،با اشاره حرف بزن،بهت میگن:چرا حرف نمی تونی بزنی؟بگو:من برا زینب داد زدم.
هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت
آمد به انتقام... بماند بقیه اش
حسین....
شمشیر ها تمام شد و نیزه ها تمام
شد سنگ ها تمام... بماند بقیه اش
مقتل میگه: همه با شمشیر می رفتند،بی شمشیر می اومدند،با نیزه می رفتند بی نیزه می اومدند،دامن هاشون رو پر سنگ می كردند،حسین....كامل الزیارت میگه:امام صادق داشت رد می شد،دید یه عده دارند روضه می خونند،داد می زنند،میگن:امام صادق سجده كرد،گفت:خدایا به اینهایی كه دارند داد می زنند رحم كن،اینها دارند برا جد من داد می زنند. حالا بگو:حسین.....
گویا هنوز باور زینب نمی شود
بر سینه ی امام... بماند بقیه اش
پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته
در بین ازدحام... بماند بقیه اش
راحت شد از حسین همین که خیالشان
شد نوبت خیام... بماند بقیه اش
یه دفعه دید خیمه ها داره میسوزه
از قتلگاه آمده شمر و زدامش
خون الدوام... بماند بقیه اش
سر رفت آه، بعد هم انگشت رفت، کاش
از پیکر امام ... بماند بقیه اش
وقتی زینب رسید دید چیزی باقی نمونده،دید جای سالم نمونده،امروز زینب گلوی حسین رو بوسید،یه كاری كرد غیر از عرف همیشگی،همه موقع وداع صورت رو می بوسند،همه موقع بدرقه پیشانی رو می بوسند،اما زینب جایی رو بوسید همه براشون سئوال شد،كی خیلی سئوال شد توی ذهنش؟اونایی كه دختر دارن می دونند،دختر كنجكاو ِ،همش سئوال میكنه،داشت از دور می دید،عمه داره زیر گلوی بابا رو می بوسه،هی امروز می خواست سئوال كنه،دید نمیشه،هی فردا رفت سئوال كنه،دید نمیشه،می دونی كی جوابش رو گرفت؟تو خرابه ی شام،وقتی دید رگ های بابا پاره پاره است.
بر خاک خفته ای و مرا میبرد عدو
من میروم به شام ...بماند بقیه اش
دلواپسم برای سرت روی نیزه ها
از سنگ پشت بام ...بماند بقیه اش
دلواپسی برای من و بهر دخترت
در مجلس حرام ...بماند بقیه اش
ای حسین................
.