نمایش جزئیات
ذکر توسل و روضۀ جانسوز _ویژۀ شام غریبان_ حضرت سکینه سلام الله علیها _ کربلایی حسین رجبیه
چون بریدن سر از پیکر او
گشت از خیمه برون دختر او
دور گردید زِ خیلِ زن ها
گشت گم در دلِ صحرا تنها
ظالمی یافت وِرا سرگردان
گفت هستی زِچه در آهُ فغان؟
گفت ای شیخ تو خود ساز بیان
خوانده ای هیچ به عمرت قرآن؟
گفتم خواندم چه بسی قرآن را
بار ها ختم نمودم آن را
گفت این آیه تو را خورده به چشم؟
با یتیمان مستیزید به خشم ...
من یتیمم ... که در این صحرایم
دخترِ فاطمۀ زهرایم ...
اشکم از خونِ جگر آغشته ند
پدرم را لبِ عطشان کشته ند
گفت از من چه تمنا داری؟
کین چنین شیونُ و غوغا داری
گفت روزم شده مانندِ شبم
از عطش آمده جانم به لبم ...
داد آن سنگ دل آخر به شتاب
آن جگر سوخته را جامی آب
آب بگرفت ولی با آن حال
رفت با گریه به سویِ گودال
کی پدر بهرِ تو آب آوردم ...
.