نمایش جزئیات
ای به اورنگ ولا مظهر سبحان سجاد
ای به اورنگ ولا مظهر سبحان سجاد
ای رخت آئینه طلعت جانان سجاد
تو امامی و به دست تو بود پرچم حق
بعد من ای شجر گلشن قرآن سجاد
زین عبادی و داده است خداوند قدیر
زینت از نام تو بر عالم امکان سجاد
تب سوزان و تن خسته و زنجیر گران
زین سفر هست نصیب تو به دوران سجاد
یار و غمخواراسیران ستمدیده توئی
می رسد بر تو ستم های فراوان سجاد
یادگاری تو عباس و علی اکبر من
ای مراد دل طفلان پریشان سجاد
دین حق را نبود بعد من ای راحت جان
جز تو ، زینب غمدیده نگهبان سجاد
مسجد شام در آن جمع تو را می طلبد
تا شود نور حق از تو رخشان سجاد
تا ز برق سخن عالمه آل رسول
بر دل خصم فتد آتش سوزان سجاد
یاوری جز و ندارد حریم نبوی
در دل سلسله و گوشه ویران سجاد
ده تسلا به اسیران تو در آن نیمه شب
که رقیه بسپارد ز بلا جان ، سجاد
مبر از یاد که ( مردانی ) شیدا همه عمر
در غم و شدی بوده نواخان ، سجاد
مردانی