نمایش جزئیات
متن گریز روضه امام حسن مجتبی(ع)-گریز هشتم
زینب (س) فکر میکرد برادرش مثل دفعه های قبل میخواهد زهر راپس بیاورد . بایک امیدی طشت آورد ، ولی ناگهان متوجه شد پاره های جگر آقا درون طشت است ..ای وای برادم ....ای وای حسنم .....اینجا حضرت زینب (س) خودش طشت آورد ؛ ولی یک جا برایش طشت آوردند . طشت طلا سر بریده ی برادر ....مجلس یزید ...مجلس نامحرمان ...چوب خیزران ....
از دو طشت آمد صدای شورو شین
گاهی از طشت حسن ؛ گاه از حسین
برسر آن طشت قاسم سینه چاک
عابدین در شام بود از غم هلاک
گرزلبهای حسن خون میچکید
خورده لبهای حسین چوب یزید
تکیه بردوش حسین زد مجتبی
بود بالین حسین خاک کربلا
منبع:كتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست
انتشارات: صبح امید