حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه سَر مبارکِ حضرت سیدالشهدا(ع) و دیر راهب نصرانی بنفس حاج محمود کریمی

روضه سَر مبارکِ حضرت سیدالشهدا(ع) و دیر راهب نصرانی بنفس حاج محمود کریمی

. دید از دور مسیحا نفسی می‌آید دید با قافله فریاد رسی می‌آید صحنه‌ای دید در آن قافله اما جان کاه بر سر نیزه سری دید سری همچون ماه این سر کیست که این قدر تماشا دارد؟! صوت داودی و انفاس مسیحا دارد از سر هر مژه‌اش معجزه بر می‌خیزد با طنینش همه آفاق به هم می‌ریزد با نسیم از غم دل گفت به صد شیون و آه به ادب نافه‌گشایی کن از آن زلفِ سیاه گر چه این شیوۀ رندانِ بلا کش باشد حیف از این زلف.. که بر نیزه مُشَوَّش باشد با دلی سوخته آمد به طواف سر ماه پاره پاره دلش از داغِ لبِ پرپر ماه گفت: "ای جان جهان نذر غمت جانم باش امشبی را ز سر لطف تو مهمانم باش" *اومد نزدیک سر شد .. نگهبانا جلوشُ گرفتن ، کجا داری میری؟.. میخوام ببینم این سرِ کیه ؟.. گفت میشه این سر امشب مهمانِ من باشه .. گفت همه داراییم رو میدم فقط این سرُ به من بده .. سرُ بغل کرد آورد داخلِ دیر .. شروع کرد سر رو با گلاب شستن ..* ماه را همره خود با دل بی تاب آورد نذر لبهایِ ترک خورده کمی آب آورد خون از آن چهره که میشست دلش خون می‌شد حال او منقلب و دیده دگرگون می‌شد اشک در چشم پر از شیون راهب می‌خواند روضه میخواند از آن اوج مصائب می‌خواند روضه می‌خواند همه عمر در این چرخ کبود بین زرتشتی و آشوری و ترسا و یهود نشنیدم که سرِ نیزه سری را ببرند یا که در سلسله بی بال و پری را ببرند آه از آن سوز و گدازی که در آن محفل بود عشق می‌گفت به شرح آنچه بر او مشکل بود گفت عالم شده حیران پریشانیِ تو کیستی تو به فدای سر نورانی تو... ناگهان ماه، چه جان کاه دمی لب وا کرد محشری در دلِ آن سوخته دل بر پا کرد گفت: "من کشتۀ لب تشنۀ عاشورایم زینت دوش محمد ؛ پسرِ زهرایم" دید راهب به دلش شعله و شور افتاده‌ست شعلۀ آتشی از نخلۀ طور افتاده‌ست تشنۀ عشق شد از غصه نجاتش دادند ناگهان در دل شب آب حیاتش دادند.. صورتش را به رویِ صورت خونین حسین و مُشرف شد از آن لحظه به آیین حسین.. شاعر: #یوسف_رحیمی .