نمایش جزئیات
بیاور طشت از وفا ببرم
بیاور طشت از وفا ببرم، پاره شد جگرم مهربان خواهر
نـــــــظر بنما پاره های تنم، آید از دهنم، بی امان خواهر
«بیا بنشین در برم خواهر، كه می سوزد پیكرم خواهر»
خــبر كن خواهر حسین مرا، نور عین مرا، كآیدم بر سر
نمـــــی باشد مادرم بسرم، كرده خونجگرم، از جفا همسر
«بیا بـــنشین در برم خواهر، كه می سوزد پیكرم خواهر»
خداحافظ می روم ز جهان، سوی باغ جنان چشم گوهر بار
روم نزد جــدّ و مادر خود، ظلم همسر خود، می كنم اظهار
«بیا بنشین در بــــرم خواهر، كه می سوزد پیكرم خواهر»
دو طفلان بــــــــــــــــی گناه مرا، بی پناه مرا، مادری بنما
پرستاری كن ز راه وفــــــــــــــا، كودكان مرا یاوری بنما
«بیا بنشین در برم خواهر، كه مـــی سوزد پیكرم خواهر»
زینب ای زینب، زینب ای زینب
<محمد حیاتبخش>