نمایش جزئیات

روضه حضرت رقیه سلام الله علیها بنفس حاج امیر کرمانشاهی

روضه حضرت رقیه سلام الله علیها بنفس حاج امیر کرمانشاهی

.

قسم به ساحت ذکر شریفِ هو بابا
به روی من شده این اشک آبرو بابا
“عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد..”
چه خوب شد که شدم با تو رو به رو بابا

*بچه مخصوصاً دختر ، همه عشقش اینه وقتی باباش میاد تو خونه بره باباشُ بغل کنه .. بابا هم دستِ نوازش به سرش بکشه .. اونم دختری که چند وقته باباش رو ندیده ..*

چه حیف شانه نداری که سر بر آن بنهم
بگویم از غم خود ، شرحِ مو به مو بابا ..

*دختر وقتی میره تو آغوش باباش ، سرشُ آروم رو شونه باباش میذاره .. بابا نبودی اذیتم می کردن ..*

مرا ببخش که نشناختم تو را اول
به چهرۀ تو نمانده ست رنگ و رو بابا
خداش خیر دهد راهبِ مسیحی را
که با گلاب تو را داده شست و شو بابا

الهی خیر نبیند که خولیِ نامرد
کشیده دست به رویِ تو بی وضو بابا

نمانده وقتِ زیادی به رفتنم حالا
شدم کنارِ سرت گرم گفت و گو بابا

بیا و باز صدام بزن رقیۀ من
تو هم بخواه زِمن که بگو بگو بابا..

چه خوش گذشت به من این سفر کنار عمو
چه بد گذشت به من شامِ بی عمو،بابا..

لبِ ترک ترکت را ندیده می بوسم
چه خوب شد که به چشمم نمانده سو بابا

چقدر سخت لبت چوب خورده باباجان
چقدر سخت بریده شده گلو بابا ..

.

 

.

بمیرم از خدامه ، سویِ نیزه نگامه
نزن این جور منو اون که رو نی میبینی بابامه ..

گوشواره م رو نکش من خودم بِهت میدم
فقط عمو عباس نبینه ..
هر چی میخوای بزن من اگه حرف زدم
فقط عمو عباس نبینه ..

معجر و پس بده .. از رویِ نیزه ها
داره عمو عباس می بینه ..
لااقل عمه هامو نزن بی هوا
داره عمو عباس میبینه ..

میبینه که آتیش گرفته لباسام
میبینه که دیگه مثلِ پیرِزن هام

هنوز برایِ من سواله
چطور یه دختر سه ساله

شبا تو تاریکیِ صحرا
خوابیده رویِ خاک و خارا
وقتی که زجر اومد سراغش
نگم چطور بلند شد از جا ..

نگم چه جوری داشت هواشُ
اصلاً بلند نکرد صداشُ
کی میگه که تو راه برگشت
کشید موهاشُ ..

فقط دیدن که جون به تن نداره
یه جایِ سالم به بدن نداره
کسی نگفت یتیم زدن نداره

.