حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

متن روضه امام رضا علیه السلام- حجت الاسلام دكتر رفیعی

متن روضه امام رضا علیه السلام- حجت الاسلام دكتر رفیعی

امام رضا علیه السلام را در خانه ی خدا واسطه قرار بدهیم: السلام علیك یا اباالحسن، یا علی بن موسی ایهاالرضا یا بن رسول الله. امام خمینی(ره) فرمودند: آستان قدس، پایتخت ایران است، افتخار ما این است در كشوری زندگی می كنیم كه صاحب این كشور علی بن موسی الرضاست.قبر او مثل خورشید می درخشد و تلألؤ دارد. من در مدینه گاهی خدمت زائران این جمله را می گویم كه امام رضا علیه السلام پنجاه و دو سال در مدینه و سه سال در ایران بود. ببینید چه قدر در ایران آثار دارد. هر كجا می روید می گویند این موقوفه ی امام رضاست. تقریباً ما در همه ی شهرهای ایران موقوفه داریم؛باغ،مِلك،خانه،آب،آب انبار،خلاصه هر چه مردم در توان شان بوده وقف كرده اند. قبر و بارگاه و دور و برش را تا جایی كه مردم توانسته اند وسعت داده اند. گفتم ببینید امام رضا سه سال در ایران بود. مردم چه كرده اند؟! اما پنجاه و دو سال در مدینه بود حال مردم برایش چه كرده اند؟! می روی كنار قبر مادرش می بینی خرابه است. دور تا دورش یك دیواری كشیده اند و قبرش اصلاً معلوم نیست. اثری از خانه ی آقا نیست،معلوم نیست كه كجا بوده؟ كجا درس می گفته؟ آثارش كجاست؟ واقعاً در مدینه مظلومیت می بارد. متأسفانه این تلاشی است كه وهابیت در از بین بردن آثار داشته اند. مگر می شود شخصی نیم قرن در شهری زندگی كرده باشد و اثری از او نباشد؟ شخصی به  علی بن موسی الرضا عرضه داشت:جایی بودم یكی از بستگان تان پشت سر شما حرف می زد، می گفت: موسی بن جعفر آخرین امام است.{ظاهراً این شخص از واقفیه بوده است، از كسانی كه به هفت امام بیشتر قائل نبودند} امام فرمود:آیا به پیغمبر عمویش ابولهب بدی نكرد؟ آیا سلمان از سرزمین ایران و از سرزمین عجم نیآمد و به پیامبر ایمان نیآورد؟ مگر صهیب از روم نیآمد؟ مگر بلال از حبشه نیآمد و ایمان نیاورد؟این افتخار بود برای بعضی هایی كه از اطراف می آمدند و به پیغمبر ایمان می آوردند. ولی كسانی كه در كنار پیغمبر بودند ایمان نیاوردند و پیغمبر را اذیت كردند. در روایت دارد كه امام از عجم ها تعریف و تمجید كردند،جمله ای فرمودند كه قرآن هم می فرماید: اگر ما پیغمبر را از غیر عرب انتخاب می كردیم و قرآن را به غیر عرب نازل می كردیم، ممكن بود بعضی ها از اعراب جاهلی با آن تعصب و لجاجت هایی كه داشتند، مثل ابولهب و دیگران زیر بار نروند. این دل ها را روانه كنیم كنار مضجع شریف ثامن الائمه علی بن موسی الرضا، خداوند رحمت كند شیخ عباس  قمی را كتابی دارد به نام« فوائد الرضویه» در آن كتاب معجزاتی را كه بعد از شهادت امام رضا از قبر شریف او ساطع شده بیان كرده است. بعضی از این معجزات نسبت به غیر مسلمان هاست كه به امام متوسل شده اند و بیمارشان شفا گرفت و یا گرفتاری شان رفع شده است. حالا از همین جا از كنار مضجع شریف حضرت معصومه، خواهری كه به عشق برادر مدینه را ترك كرد اما موفق نشد امامش را زیارت كند و قبل از زیارت ِ امامش از دنیا رفت. دل ها را روانه كنیم خراسان. السَّلام علیك یا ابالحسن یا علی بن موسی ایهّا الرضا یابن رسول الله یا حجة الله علی خلقه یا سیدنا و مولانا انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بك الی الله و قدمناك بین یدی حاجاتنا یا وجیهاً عندالله اشفع لنا عندالله.

سَلامٌ عَلَی آلِ طاها وَ یاسین

سَلامٌ عَلَی آلِ خَیْر ِ النَّبیین

سلامٌ عَلَی رَوْضَةِ حَلَّ فِیها

امامٌ یُباهِی بِهِ المُلكُ و الدینُ

اباصلت می گوید:خدمت اقا بودم به من فرمود: اباصلت،منتظرم بمان اگر آمدم و دیدی عبا بر سر افكنده ام دیگر با  من صحبت نكن بدان مرا مسموم كرده اند. بدان هدف شان را به نتیجه رسانده اند. اباصلت می گوید:آقا رفت من هم چشم به در گشودم. خدا كند آقا عبا به سر نیفكنده باشد، اما یك وقت دیدم در باز شد، امام عبا را به سرافكنده از خانه ی مأمون بیرون آمد، نمی دانم چه شده بود؟1 اما بعد از هر چند قدمی یك لحظه می نشست، یك لحظه بلند می شد- اباصلت،جگرم پاره پاره شد. این سم چه كرد با بدن آقا؟! حضرت داخل منزل شد، در را بستم. آقا سئوال كرد:خدمتكارها غذا خورده اند؟! گفتم:نه یابن رسول الله، با این حالی كه شما دارید مگر می  شود غذا خورد. فرمود: بروید سفره بیندازید، همه را خبر كنید. اباصلت می گوید:سفره انداختیم، خدمت كارها و غلام ها سر سفره نشستند،زیر بغل های امام رضا را گرفتند و آوردند. از یك یك آن ها حالشان را پرسید. سفره را برچیدیم و خدمتكارها رفتند. لحظه ای بعد دیدم آقا ضعف كرد.2 فرش ها را كنار زد و شكم را به زمین چسباند؛یَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلیم؛ مثل مار گزیده به خود می پیچد، دائماً به در نگاه می كرد و انتظار می كشید.یه وقت دیدم سرش روی زانوی جواد الائمه است،از مدینه آمده بود. خودش به آن شخص فرمود: من دارم می روم سر بابام را به دامن بگیرم، و ودایع امامت را تحویل بگیرم. یا بقیةالله،آقا جواد الائمه علیه السلام از مدینه با طی الارض خودش را كنار بدن بابا رساند. اما دل ها بسوزد برای آقا امام سجاد كه نتوانست از خیمه ها بیاید. مگر از خیمه ها چه قدر راه بود كه امام سجاد نتوانست سر بابا را به دامن بگیرد؟! هرچه اباعبدالله منتظر ماند،خبری نشد كسی نیست سرش را به دامن بگیرد. چه كرد؟ سرش را روی خاك های گرم كربلا گذاشت؛ فَوَضَعَ رأسَه عَلی الأرض ِ و التّراب؛ صورت را گذاشت روی خاك كربلا.

1- منتهی الامال،ص1052؛ سوگنامه آل محمد،ص123

2- منتهی الامال،ص105؛ سوگنامه آل محمد،ص121

 منبع كتاب مقتل" روضه های  استاد رفیعی " ص72-69