نمایش جزئیات

روضه وداع با ماه صفر_حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام _استاد حجت الاسلام میرزامحمدی

روضه  وداع با ماه صفر_حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام _استاد حجت الاسلام میرزامحمدی

وداع ما با ماه صفر هست،منم وداع امام رضا رو بخونم و از همه التماس دعا "السَّلَامُ عَلَى مَنْ أَمَرَ أَهله وَ عِیَالَهُ بِالبکاء عَلَیْهِ قَبْلَ وُصُولِ الْقَتْلِ" زن و بچش رو جمع کرد،تو همون مدینه پشت سر من گریه کنید" آقا گریه پشت سر مسافر شگون نداره،فرمود دیگه از این سفر برنمیگردم مدینه"

وقت رفتن زشهر پیغمبر

گفت باید به غربتم گریید

دیگر این شهر را نمی بینم

بر غم بی نهایتم گریید

*خواهرا،امشب جای حضرت معصومه گریه کنید*

گریه بر من رواست معصومه

این مسافر که بر نمی گردد

دیدن قبر مادرم زهرا

روزی من دگر نمی گردد

رفت و قسمت نشد که این خواهر

*ما میگیم خوب شد قسمت نشد،یه خواهر بابرادر همسفر شد،دیگه بسه*

رفت و قسمت نشد که این خواهر

همسفر با برادرش باشد

رفت و قسمت نشد که برگردد

زائر قبر مادرش باشد

*کجا بردنش؟!*

رفت و دور از مزار پیغمبر

در غریبی ز زهر کین جان داد

کنج حجره به خود می پیچید

همچو مادر به روی خاک افتاد

*میگم و رد میشم*

اثر زهر کینه کاری بود

صورتش شد کبود واویلا

ذکر پایانیش در این عالم

لب خشکیده بود یا زهرا .....

مادر ..... مادر .....

*فیض آمادست،بگم شام غریبانیه محدث قمی هم فیض ببره،دل شب زنای نوقان تازه عروساشونو داشتن میبردن خونه ی شوهر،دیدن یه بدنی رو غریبانه دارن تشیع میکنن،پرسیدن،گفتن این بدن امام رضاست(غربت و ببین)این تازه عروسا به شوهراشون گفتن مهریه هامون حلالتون،اجازه بدید بریم بدن جگرگوشه ی فاطمه رو دفن کنیم ...."چی جوری دفن کنن؟!! برگشتن،هر چی هر کی براشون گل آورده بود،پس گرفتن،گفتن باید این بدن رو گل بارون کنیم،آوردن گلها رو ریختن،بدن زیر این گلها دفن شد،قربونت برم که زنها واسطه ی دفنت شدن"(فهمیدی چی میخوام بگم؟!!)یه همچین اتفاقی تو تاریخ یه بار دیگه هم افتاده،اونم مال کربلاست .... زنای بنی اسد اومدن به نامرداشون گفتن،مهریه هامون حلال،اجازه بدید این بدن ها رو بریم دفن کنیم .... لذا تو زیارت ناحیه به ابی عبدالله می گی:*أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى*قربونت برم که روستایی ها دفنت کردن" اما من میخوام بگم یا امام رضا(خود حضرت رضا فرمودا):إِنْ كُنْتَ بَاكِیاً لِشَیْ ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَیْنِ " اگه میخوای برا کسی گریه کنی،بر حسین ما گریه کن "یا امام رضا بدنتو وقتی میخواستن دفن کنن،تلی از گل و کنار زدن ...."اما لایوم کیومک یا اباعبدالله ....."به به ، رحمت خدا بر این ناله ها،60 شبه داری میگی حسین،دیگه بستونه،بازم دلت کربلا میخواد؟!!نشست کنار گودال،چه کنه زینب؟!!

نیزه شکسته ها رو کنار بزن ....

نه نه .... دونه دونه اینا رو بیرون آورد، شمشیرا رو از بدن بیرون آورد،تازه بدنی که زیر سم اسب رفته ....."ای حسین ..........اما ادب اقتضا میکنه روضه ی خود امام رضا رو بگم،برا ابی عبدالله اینجوری روضه خواند"به خدا ما که هنوز یه دل سیر براش گریه نکردیم" چقد زود داره این سفره جمع میشه،چه شبای خوبی بود چه روزای خوبی بود،صبح و شاممون با تو شروع میشد ...." ان شاالله عمرمونم با تو تموم بشه آقا؛ ان شاالله تو بیای بالا سرمون" امام رضا فرمود: یابن شبیب إِنْ كُنْتَ بَاكِیاً لِشَیْ ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَیْنِ" چرا؟ علتشم فرمود،اگه نمی گفت جرات نمیکردیم اینجوری بگیم:*فَإِنَّهُ ذُبِحَ کَمَا یُذْبَحُ الْکَبْشُ* اخه مثل یه مذبوح سر از بدنش جدا کردن" یدونه شباهتشو بگم،میخوام بگم شباهتش اینه،تو ماها اگه بخوان یه گوسفندی رو سر ببرن،یه مذبوحی رو ذبح کنن،همه دورش جمع میشن،همه خوشحالن، هر کی میگه من از این مذبوح سهمی دارم  ...... ( فهمیدی چی گفتم؟!!) همه دورش حلقه زدن ... اخنس گفت عمامه ش رو من میبرم .... بجدل گفت انگشترشو من میبرم ..... خولی گفت سرشو من میبرم ..... همه دارن شادی می کنن ......حسین ..........

.