نمایش جزئیات

ذکر توسل و روضه جانسوز _ ویژۀ شهادت آقا ثامن الائمه امام رضا علیه السلام _ حاج حیدر خمسه

ذکر توسل و روضه جانسوز _ ویژۀ شهادت آقا ثامن الائمه امام رضا علیه السلام _ حاج حیدر خمسه

خورشید سر زد از سحرت ایها الغریب

از سمتِ چشم های تَرت ، ایها الغریب

تو ابرِ رحمتی که به هر گوشه سر زدی

باران گرفت دور و بَرت ، ایها الغریب

جاری ست چشمه به چشمه قدمگاه تو هنوز

جنت شده است رهگذرت ، ایها الغریب

*تو مسیر امام رضا قدمگاه نرفته ها برن ها ، یه جا پای آقا مونده مردم چی کار میکنن ... ای وای ای وای ... روضه داره همش ها ، وقت نیست ، یه جا پای امامُ دیدن مردم ، میاد اونجا ، کف زمین اونجا رو میبوسن میگن آقا از اینجا رد شده ... آخ حسین ...

هی خانم داد میزد ، نوۀ پیغمبر خداست نزنیدش ، پیرمردا پاشده بودن ، با عصا میزدن ....*

تو آفتابِ رأفتی و کوچه کوچه شهر

در سایه سارِ بال و پرت ایها الغریب

با این همه ، غریب غریبان عالمی

*خیلی ها براشون سواله ، این غریبیه؟ این شلوغی ، این حرم ، طرف از اینجا رفته یه کشور دور ، کارخونه شرکت مال و اموال بچه زن ، پست و مقام و ثروت ، باهاش حرف میزنی چته؟ میگه دلم گرفته ، دلم برا مادرم تنگ شده ... حالا فهمیدی چرا این آقا غریبه ... بزار یه روضه بگم زنا گریه کنن ، زن هایِ نوغان اومدن پیش شوهراشون ، به هم ریخته ، مردا گفتن چتونه ؟ گفتن ، ما مهریه ای از شما طلب داریم ، آره. همش حلال " چی شده یهو؟ پسر زهرا ، بی کس و یار افتاده ... نه دختر ، نه خواهر ، نه مادر ، گریه کن نداره ... میدونی یاد چی می افتم ، اینجا زن ها آبرو داری کردن ، یه سری زن سراغ دارم ، تو حجره ، صدای آقازادۀ همین امام رضا ، صدا نالش بالا رفت ، زنارو جمع کرد ، گفت هلهله کنید ... کِل بکشید ... صدا گریش بیرون نره ...( زود جمع و جور کنم، عذر میخوام خدا میدونه)*

با این همه ، غریب غریبان عالمی

داغی نشسته بر جگرت ، ایها الغریب

از کوچه های غربت شهر آمدی ولی

داری عبا به روی سرت ، ایهاالغریب

*گفت اباصلت ، اومدم بیرون حواست باشه ، اگه دیدی عبا رو سرمه بدو ... اباصلت میگه أَمَّن یُجِیبُ میخوندم عبا رو سرش نباشه ...

گفت یه خورده ای گذشت چشممو از رو در بر نداشتم ، تا در باز شد زدم تو سرم ، دیدم عبا رو سرشه ...  تا بدوم خورد زمین ، بغلش کردم ، خاک عباشُ ،  خاک از رو لباساش تکوندم ، آقا چتونه؟ دستشو گرفتم ، فقط اشاره میکرد برو برو، دو سه قدم رفتیم دستمو کشید ، نمیتونم راه برم ، یاد یه جا نیافتادی؟ امام حسن ، میگه دست مادرو گرفتم ، اول گفت برو ، دو سه قدم رفت ، دستمو کشید ، راه نمیتونم برم ...التماسِ دعا گفته ها رو فراموش نکنی ... امروز برا امام رضا خوب عرض ادب کنیم ... یه بیتُ التماسِ دعا ...*

شکر خدا جوادِ  تو آمد ولی هنوز

بارانی است چشم ترت ، ایها الغریب

*بزار روضه بخونم ، گفت اباصلت درارو ببند ، هیچ کس نمیخوام بیاد ، اباصلت درارو بست، اومد دید لبایِ آقا خشکه ، دوید رفت آب آورد ، اومد بالا سر آقا ، آقا آب بفرمایید لباتون خشکه یه نگاه به اباصلت کرد ، گفت انگار کربلا یادت رفته ... مگه فراموشت شد ، جد ما ...*

یابن الشبیب، جد مرا با عصا زدن

یابن الشبیب، جد مرا بی هوا زدن

یا بن الشبیب، عمه مارا چه بد زدند ...

*اباصلت آبُ ببر ، این زیر اندازمم جمع کن ، گودال یاد ما نمیره ...زیراندازشو جمع کرد ، گفت دیدم پاشو رو زمین میکشه ، اما چشماش منتظر کسیِ ، (دیگه شندید وقت نیست) ، جوادش که اومد میگه غم هایِ عالم یادش رفت ، سر گذاشت رو پا جوونش ، همۀ عالم همینه باباها ، آدم دلش میخواد دمِ آخر ، سر بزاره رو پا بچه ش ... (بگم یا نه؟)آه ... رو اسب ، از هُولِش ، که به علی برسه، از بالا اسب افتاد، دید اگه دوباره سوار شه وقت نیست ، با زانو ... آخ رسید به بدن ... پاره پارست ... نیزه تو پهلو ... سر ترکیده ... و نَظَفَ الدَّم ... خونُ از دهانش در آورد ، آروم اومد دم گوشش ... هفت مرتبه ، ولَدی ، ولَدی ، ولَدی ، ولَدی ، یبار دیگه به من بگو بابا ...*حسین ....

 شاعر : یوسف رحیمی

.