نمایش جزئیات
مدح و توسل زیبا آقاجانمان علی ابن موسی الرضا علیه السلام به نفسِ حاج سید محمد جوادی
اگر روز و شب خونِ دل خورده ای
اگر مثله من ای دل آزرده ای
و یا اینکه چون لاله پژمرده ای
و از زندگی سخت دل مرده ای
بگو زود یا رب صل علی
علی ابن موسی الرضا المرتضی
دگر طالعم سعد اکبر شده
کنون حالم از قبل بهتر شده
دلم هم رها چون کبوتر شده
اگر روزی ام صد برابر شده
در این لحظه ها گفتم بارها
مدد یا علی ابن موسی الرضا
زمانِ درخشیدنِ گنبدش
زمین بوسه میگیرد از مرقدش
شلوغ است دائم سرِ مشهدش
مشخص شد از بخشش بی حدش
طریقی که مَشیِ رسولِ خداست
مرام علی ابن موسی الرضاست
روان تا به سمتِ خراسان شدم
چو آهو به زمردم گریزان شدم
نگو مثلِ ریگِ بیابان شدم
نذر کرد و لعلِ بدخشان شدم
اگر دوست داری بگیری بها
بگو یا علی ابن موسی الرضا
*حضرت داره رد میشه دید صیاد تیرُ به کمان گذاشته .. الانه که آهو رو شکار کنه .. یه لحظه چشماش به چشمایِ آهو افتاد دید داره التماس میکنه .. امام رضا .. بچه م چشم به راهمِ .. اجازه بدید برم بچه م رو شیر بدم برگردم .. خودم با پاهایِ خودم میام ... هرکی با امام رضا کار داره بسم الله .. با چشاش التماس میکنه بچه م شیر می خواد امام رضا .. حضرت فرمود آی صیاد اجازه بده این آهویِ مادر بره برگرده .. طرف امام رضا رو نمیشناسه ؛ گفت آقا از کجا معلوم رفت و دیگه برنگشت؟.. حضرت فرمود من اینجا ضامن ، گِرو میمونم تا این آهو برگرده ... من ضامن میشم ...آقام آقام ...*
جگرگوشۀ خاتم الانبیاست
که سر تا قدم سیدالاوصیاست
رضا رأفتش مثلِ خیرالانساست
ولیِ خدا و امام الهدی ست
بوَد قبلۀ هفتم اولیا
مزارِ علی ابن موسی الرضا
*اومد خدمتِ جوادالائمه آقا زیارتِ بابات بالاتره یا زیارتِ جدت امام حسین ؟... فرمود والله زیارتِ اَبی ... چون کمی از شیعیان اونو زیارت میکنن .. یا امام رضا ....*
. .قالَ الرّضا(ع): «فَعَلی مِثْلِ الْحُسَینِ فَلْیَبْكِ الْباكُونَ فَاِنَّ البُكاءَ عَلَیهِ یَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظامَ» ... فرمود اونایی که میتونن برا حسین گریه کنن ؛ گریه کنن .. چرا؟ .. چون گریۀ برحسین گناهانِ بزرگُ از بین میبره ... از مدینه که میخواد وداع کنه زنُ و بچه ش رو صدا زد .. فرمود دورم حلقه بزنید .. برام گریه کنید .. آقا پشتِ سرِ مسافر گریه نداره ؟ .. گفت این برا مسافریه که میدونه برمیگرده .. اما سفرِ من برگشت نداره ... حالا داره با این زن و بچه وداع میکنه .. مامورِ حکومت محکم به در میزنه .. (رفقا چیزی دیگه به محرم نمونده .. از امام رضا مدد بگیریم ..) حضرت یه نگاه به غلامش کرد ، فرمود از همه دل میکنم .. اما از جوادم نمیتونم دل بکنم .. اگه میتونی پسرمُ تا یه جایی ببریم ، آرام آرام جدا شیم ... آی غریبِ کربلا حسین ....
همه ترسم اینه بمیرم محرم نباشم .. رفقا اگه نبودم بگید به آقا ، تا تونست برات نفس زد ... انقده نوکرا بودن .. خدا رحمت کنه همه قدیمیا رو .. امشب کارُ با امام رضا ببند .. بگو آقا تا نفس داشتم برات داد زدم ... بزار بگم دلت بسوزه .. شنیدم تو گودال بهت بلند خندیدن .. برا همین دوست دارم برات بلند گریه کنم آقا ....
تا محرم مرا نگه دارید
دلِ من لک زده برایِ حسین ...
امام رضا ... بهت میگن غریب الغربا .. به امام حسینم میگن غریب الغربا .. چی میخوام بگم ؟ .. میخوام بگم آقا غریب بودی تو حجره ؛ ( گریه کن ها کجا نشستن ..) نه یه سنگ به پیشونیت خورد .. نه آفتاب به صورتت خورد .. بدنتُ محترمانه کفن کردن .. زن ها اومدن گفتن این آقا غریبه ... اجازه بدید ما بریم پشتِ سرِ بدنش گل بریزیم ... این آقا اینجا نه خواهر داره .. نه مادر داره ... آی غریبه کربلا ...
نیزه هاشان تمام شد کم کم
نوبتِ سنگ ریختن شده بود
نفسش بینِ راه برمیگشت
نوبتِ دست و پا زدن شده بود
بودم اما جلو نمیرفتم
شمر بدجور بی ادب شده بود
.