نمایش جزئیات
شهادت حضرت امام رضا علیه السلام
باز ای عزاداران ز نو ، هنگام افغان آمده
سلطان مظلومان رضا،مقتول عدوان آمده
از جورمأمون دغا، در طوس شد محشر به پا
کز سوزش زهر جفا آن شاه نالان آمده
شد بر وجودش کارگر زهر نجاتش زد شرر
آن پادشاه بحر و بر بر خویش پیچان آمده
از منززل مأمون دون آمده چون آن سرور برون
گفتی ز شرق نیلگون خورشید تابان آمده
گویند حال احتضار ، فرزند او با حال زار
بالین باب ارجمند ، اندر خراسان آمده
میگفت ای بابم رضا ای کشته زهر جفا
بنگرچسان فرزند تو ، با چشم گریان آمده
ای باب مسمومم رضا ، ای باب مغمومم رضا
ای باب مظلومم رضا ، برلب مراجان آمده
چون چشم شه بر او فتاد ، فرمود یا عینی جواد
ای هادی اهل رشاد ، شام غریبان آمده
چون دید او را بوسید روی انورش
بگرفت چون جان دربرش،چون دید حیران آمده
از بهر آن باب و پسر (زاهد)بود خونین جگر
بنگر چگونه نوحه گر با حال گریان آمده
(قاضی زاهد)