نمایش جزئیات
مناجات و روضه جانسوز_شهادت امام رضا علیه السلام_حاج محمود کریمی
ای خراسان تو رشک روضه ی رضوان ما سایه گلدسته هایت بر سر ایران ما خاک کویت در تمام دردها درمان ما جان گرفته از نسیم بارگاهت جان ما تربت تو هم نجف هم تربت پیغمبر است زائرت از زائر کل امامان برتر است
گنبد زرین تو تا حشر مصباح الهداست پرچم سبز تو را امنیت ملک خداست خشت خشت بارگاهت را به عالم این نداست شهریار عالم است آن کس که بر این در گداست ای فتاده بر سر خلق دو عالم سایه ات عالمی در سایه ات ایرانیان همسایه ات
دل که شد از آن تو بیت الحرامش می کنی هر که گردد زائرت اول سلامش می کنی روز محشر صاحب قدر و مقامش می کنی هرکه باشد ؛ هشت جنت را به نامش می کنی دست زوار شما در حشر در دست شماست بلکه باشد نامه ی اعمال او در دست راست *** درد جان خلق را درمانی و دارو تویی کبریا مظهر ؛ علی آیین ؛ پیمبرخو ؛ تویی هشتمین آیینه دار حسن ذات هو تویی هم جمال غیب ،هم ضامن آهو تویی زائر قبر تو نزد تو عزیز از ابتداست احترامش می کنی زیرا که زوار خداست
آسمان ها سفره ی رنگین احسان تواَند آسمانی ها سر این سفره مهمان تواَند قدسیان دنبال آهوی بیابان تواَند عرشیان پیوسته زوار خراسان تواَند هم ادب در آستانت شخص موسی می کند هم نسیم بارگاهت کار عیسی می کند
نار اگر نام از خراسانت برد نورش کنند نور اگر دور از نگاهت اوفتد کورَش کنند گر به شیطان چشم رحمت وا کنی حورش کنند وای بر آن کس که فردا از شما دورش کنند زائرت را وقت جان دادن چو آیی بر سرش این عجب نبود که از رافت بگیری در برش
*یا امام رضا .....* ای همه درهای صحنت خلق را باب الجواد وی همه عالم مرید و کوی تو باب المراد تا قیامت از گدا آید عنایاتت زیاد زائر تو با تو محشور است در روز معاد خوش به حال آن که روز حشر کارش با رضاست نقش پیشانی زوار حریمت یا رضاست
کاش قلبم بر کبوتر های صحنت دانه بود کاش جانم گرد شمع زائرت پروانه بود کارم از اول گدایی بر در این خانه بود هر که شد دیوانه ی کوی شما فرزانه بود خادم در بار تو فخریه بر شاهان کند کفشدار آستانت ناز بر رضوان کند *** ای سرم خاک ره جاروکشان صحن تو صورت خورشید فرش آستان صحن تو پرچم نصر الهی سایه بان صحن تو بال جبراییل چتر آسمان صحن تو بس که آقا و رئوفی و شفیقی یا رضا با گدایان درِ خود هم رفیقی یا رضا ...
*دو بند دیگه بخونم و التماس دعا*
کاش گردد سینه ام غم خانه ی غم های تو *امشب بین مشهد و کربلا داریم "سعی" می کنیم* کاشک اشکم خون شود افتد به خاک پای تو کاش میشد زهر مامون قسمت من جای تو سوخت بین حجره ی در بسته سرتاپای تو بر زمین مانند جد خویش افتادی غریب در میان دوستان خویش جان دادی غریب *فرمود:فرش حجره رو جمع کن ... چرا آقاجان ؟ فرمود میخوام مثل جد غریبم روی خاک ...جان بدم ... ای وای ...* شاعر : استاد غلامرضا سازگار
.