نمایش جزئیات
متن گریز روضه پیامبر(ص)-گریز ششم
روزی رسول الله (ص)همراه جمعی از اصحاب ،از راهی میگذشت. در راه به کودکانی بر خورد کرد که مشغول بازی بودند.رسول الله (ص) کنار کودی نشست و شروع کرد به بوسیدن بین دو چشم ان طفل .سپس او را بر دامن خود جای داد و به او اظهار محبت زیادی کرد.شخصی از علت این ماجرا سوال کرد .فرمود: روزی این طفل را دیدم که با حسین من بازی میکرد .خاک زیر پای حسین من را برمیداشت و به صورت خود میمالید.جبرئیل به من خبر داد که او حسین مرا در واقعه کربلا یاری میکند. او را به جهت محبت به فرزندم حسین دوست دارم.یا رسول الله !ما هم دوستدار حسین تو هستیم. ما هم خاک پای حسینت را به سر و صورتمان میمالیم . کام ما را با خاک کربلا باز میکنندو وقتی هم به قبر میرویم خاک کربلا بر پیشانی ما می نهند....ما هم حسینت را دوست داریم. به ما هم محبت کن ! ما را هم کربلایی کن.....
دلمون پر میزنه برای کربلا حسین
نظری کن بیاییم کنار خیمه ها ت حسین
اون قدر دوستت داریم که روز و شب به یاد تو
اشک ماتم میریزیم برای بچه ها حسین
مادرم یادم داده تو روضه هات گریه کنم
مثل بچه مرده ها همش میگفت فدات حسین
من به قربون تو و گل های سرخ پرپرت
دوست دارم سر بذارم رو قبر کشته هات حسین
ای حسین فاطمه به پسرت مهدی بگو
شب و روز سر بزنه به این عزادارات حسین
منبع:كتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست
انتشارات: صبح امید