نمایش جزئیات
روضه و توسلِ جانسوز _ ویژۀ ایام شهادت رسول اکرم صلوات الله علیه _استاد حاج منصور ارضی
صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اللَّه
سر به دامانِ علی داشت که جان بر لب بود
آخرین ذکرِ نبی یا علیُ و یا رب بود
نفسِ آخرِ او بود که می گفت حسین
و کلامِ دگرش یادِ غمِ زینب بود
*فرمود حسینمُ می کُشن ....*
به رویِ سینۀ پیغمبرِ اکرم حسن است
و کنارِ سر او فاطمه اش آن شب بود
همه اسرارِ مگو را به علی گفت نبی
آخرین سرِّ دلش حاویِ این مطلب بود
یا علی ، بعدِ من آتش به حرم می اُفتد
آشکارا شود آن بغض که در مَرهَب بود
خانه ام را که همین قوم به آتش بکشند
تازه معلوم شوم خصمِ تو لامَذهب بود
غصه می آید و این دوره به سر می آید
دورۀ حزنِ تو با خونِ جگر می آید
بعدِ من یا علی این جمع ز هم می پاشد
فاطمه یاریِ تو روزِ خطر می آید
آه از سیلیِ این قوم به ریحانۀ من
وای از آن دم که زمسمار خبر می آید
تا تو را یکه و تنها نگذارد کُفَّت
فاطمه بعد من از شرمِ تو در می آید
آری بعد از این تازه حسن حالِ پریشان دارد
تا چهل سال ز غم گریۀ پنهان دارد
جگرش پاره شود وز کفِ تو چاره شود
زانویِ غم به بغل نالۀ هجران دارد
هست بعد از حسنم داغِ حسینم در پیش
او که در پیکرِ خود نیزه فراوان دارد
سرِ او را سرِ نیزه همه جا چرخانند
گریه بر حالِ یتیمان و اسیران دارد
کعبِ نی ها به تنِ زینبِ او خُرد شود
سفری پر زبلا همره عدوان دارد
آه از گوشۀ ویرانه و رخسارِ کبود
باز هم دختِ منو سیلیِ یک دستِ یهود
*شنیدید ، وقتی حسن و حسینش رو سینۀ حضرت نشستن ،فاطمه سلام الله علیها اونها رو برداشت پیغمبر فرمود:به جانِ من بگذار اینها رو سینه ام باشن ...برایِ من آرامش هستن ...آره والا ... یه روز سرش رو سینۀ پیغمبرِ ، خدایا ... *
زینتِ دوشِ نبی رویِ زمین جایِ تو نیست
*یه روز هم سرش به دامنِ شمر ... الله اکبر .....*
ای حسین ....
.