نمایش جزئیات

توسل جانسوز ویژۀ شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس استاد حاج منصور ارضی

توسل جانسوز ویژۀ شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس استاد حاج منصور ارضی

سایه ات از سر من رفت سرم درد گرفت
جگرم بودی ورفتی جگرم درد گرفت

تکیه گاهم شدی و تکیه به تومی کردم
در نبودت سِپرمن، سِپرم درد گرفت

قُوَّت قلب وخوشیِ دلِ دخترپدر است
بی توای ریشه یِ من برگ وبَرَم دردگرفت

پلک من سوخت کجایی که ببینی بابا
آنقدر زار زدم چشمِ ترم درد گرفت

حرمتی داشتی و حرمت من دست نخورد
حرمتت نیست که اینگونه پرم درد گرفت

کوچه ها بعد تو، جای گُذرِ زنها نیست
صورتم در جریانِ گُذرم درد گرفت

*بابا! اول قباله ام رو پاره کرد،اونی که تو دادی دستم...بعد طوری زد،نمی دونم چی شد، دو طرف صورتم وَرَم کرده...*

باخبر هستی ازاین غم، که دو دستی خوردم
گونه ام خورد به دیوار و سرم درد گرفت

خبرش آمده که پیش حسنم افتادم
مثل من صورت سُرخِ پسرم درد گرفت

تا توبودی دَرِ این خانه به لگد باز نشد
بی تو در باز شداما کمرم دردگرفت

تَنِ من پشت درافتاد و دَر رویِ تنم
کمترم سوخت ولی بیشترم درد گرفت