حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

متن روضه ی شهادت امام حسن عسکری علیه السلام _سید مهدی میرداماد

متن روضه ی شهادت امام حسن عسکری علیه السلام _سید مهدی میرداماد

ای گِرد کاروان تو را حُسن مشتری بر خسروان گدای تو را نیز برتری کنیه: «ابامحمّد» نام خوشت: «حسن» «ابن‌الرضا»، ولیِّ خدا، شهره: «عسکری» *از امام جواد به بعد همه رو میگن:ابن الرضا، هم امام هادی رو میگن:ابن الرضا و هم به امام عسکری* خاک حریم قدس تو را فیض عیسوی عبد دَر ِ تو را روشِ بنده‌پروری یک آسمان ستاره زمین‌بوس آستان صدها هزار مشتری‌ات گشته مشتری *چشم دل میخواد ببینی ملائکه آسمان دارن دور ضریحش می گردن،آسمانی ها،ماه و ستاره و خورشید زائر حرمشن* پایت در آسمان، حرمت «سرّ من را» از «سرّ من رآ»ت بر افلاک رهبری *کی هستی آفا!؟* نام‌آوران برند به تجلیل از تو نام پیغمبران کنند به مهرت پیمبری با یک نسیم سامره‌ات می‌توان گرفت فیض مسیح از دم بیمار بستری حاشا که هر حسن «حسن عسکری» شود تو دیگر اَستی و دگرانند دیگری باید پدر تو باشی و مهدی بوَد پسر بر این گهر به جز تو کسی نیست گوهری دردا که کشت معتمدِ سنگدل تو را در هشتم ربیع نخست از ستمگری *آقاجان!امشب شب یتیمی شماست،یا صاحب الزمان! این مردم هم اومدن برای شما گریه کنند،این مردم همونایی اند که دو ماه محرم و صفر قبل از هر روضه،قبل از هر گریه،اول گفتند:یا صاحب الزمان!. اول برای سلامتی شما دعا کردن،اول برای غصه های دل شما اشک ریختن،حالا به اعتقاد من اومدن این دو ماهه ی نوکریشون رو امشب شما مُهر بزنی،آقاجانم!مولا،مولا،اجازه بده بگم:آجرک الله یا بقیة الله خیلی سخت گذشت امشب و فردا به امام زمان، یه جوری میخوام ناله بزنی،اگه الان سامرا  بودی،کنار حرمش. ان شاءالله نابود بشن دشمنانش،این ضریح جدید برده بشه نصب بشه،ما بریم ببینیم یه ضریح شش گوشه دیگه هم هست، از این غربت بیرون بیاد این حرم* . . *روضه بخونم،معطلت نکنم،میگم:یا صاحب الزمان! شما لحظه های آخر سر بابات رو بغل کردی* جا دارد ار برای تو گِریند روز و شب جنّ و ملک، زمین و زمان، حوری و پری *چرا گریه کنند؟ گریه داره فرزند خردسال جون دادن باباشو ببینه؛گریه داره. بگم:یا صاحب الزمان! سر بابا رو بغل کردی؟آری، سر بابا رو به سینه چسباندی."ببرمت یه جایی،نشون بده اهل ناله ای" اما دیگه سر بابات زخم نبود آقا،دیگه سر بابات خونی و خاکی نبود آقا"چی میخوام بگم؟کجا مگه رفتم؟"دیگه سربابات محاسنش خضاب به خون نبود"اگه ناله زدی میگم،ناله ی شب شهادتی میخوام"یا صاحب الزمان! سربابات رو بغل کردی،اما دیگه رگ هاش بریده نبود. قربون اون دختری که نیمه شب سر رو بغل کرد"بریم سراغ روضه ی این دختر، من مطمئنم امام زمانم میخواد برا عمه اش گریه کنه" بابا! مگه نگفتی بر می گردم؟ بیا میخوام دورت بگردم عمه رو خیلی خسته کردم *یا صاحب الزمان!شما سر باباتون رو برداشتید،رو پا گذاشتید،اما سری که به بدن وصل بود،خود بابا کمک کرد لحظه ی آخر تو دامن شما،اما قربون دستای زخمی ِ این دختر برم، اون باباهایی که دختر دارن برن یه شب امتحان کنند، خودت رو کنار دخترت بزن به خواب، ببین بچه ات خودش میخواد سرت رو برداره،"اهل کنایه حرف من رو بگیرن" سر سنگین ِ، دختر سه ساله دستاش کوچیکه، نمیتونه تنهایی سر رو برداره، نمیدونم چه بلایی سر این سر آورده بودن، تنهایی سر رو بغل کرد،به سینه اش چسبوند،"فَوَضَعَت فمِها علی فمِه الشریف" لباش رو روی لبای باباش گذاشت،حسین.....ای تشنه لب،حسین....* دو نگاهی که داشتم  همه عُمر،تا قیامت نرفته از یادم نگه اولی که دل بردی، نگه آخری که جان دادم .