نمایش جزئیات

خروش

خروش

شد امام عسگری مسموم زهر دشمنان

دیده گریان شد ز داغش حضرت صاحب زمان

در ره یاری دین جان عزیزش شد به لب

آنکه از حقّ شد وصیّ خاتم پیغمبران

آن گل باغ رسالت از جفای معتمد

در بهار نوجوانی فصل عمرش شد خزان

گرچه راحت شد ز تبعید و ز زندان عدو

لیکن از فقدان او غمگین جهان انس و جان

از شرار زهر کین در بستر آن فخر زمن

رعشه بر اندام افتادش ز جور ظالمان

(کربلائی زاده)