حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

آن را که به جز قرب خدا هیچ ندارد

آن را که به جز قرب خدا هیچ ندارد

آن را که به جز قرب خدا هیچ ندارد

هنگام بلا غیر دعا هیچ ندارد

پروانه پرش سوخت و من یاد گرفتم

عاشق‌شدنم غیر بلا هیچ ندارد

از لکنتم ایراد نگیرید ؛ بِلالم

دل مایه‌ی قرب است، صدا هیچ ندارد

باید به مقامات نظر داشت؛ نه اسباب

موسی همه کاره‌ست، عصا هیچ ندارد

از جانب گیسوی نگار است که خوشبوست

از ناحیه‌ی خویش صبا هیچ ندارد

اموال کریمان همه‌اش مال فقیر است

اصلاً چه کسی گفته گدا هیچ ندارد

هرکس که تو را دارد و در سینه ندارد...

مهر علی و فاطمه را... هیچ ندارد

بگذار که از فاطمه بهتر بنویسم

او را عوض فاطمه مادر بنویسم

بگذار که اول صلواتی بفرستم

تا نام تو را خوب معطّر بنویسم

تو پا بِگُذاری و منم سر بِگُذارم

تو پا بنویسی و منم سر بنویسم

در فکر بقیعم من اگر میل ندارم

بر گنبد خضرات کبوتر بنویسم

بگذار در این مرحله که جمله فقیرند

جبریل تو را فطرس دیگر بنویسم

تو گاه علی هستی و گه‌گاه محمّد

ماندم که علی یا که پیمبر بنویسم!

یکبار تو را خواندم و دوبار علی را

از ذات تو باید دوبرابر بنویسم

سرها همه خاک کف پایت؛ سر ما هم

پرها همه دنبال هوایت؛ پر ما هم

در قرب تو جبریل، پرِ سوخته دارد

زیر قدمت ریخته خاکستر ما هم

عیسی که نفس داشت و موسی که عصا داشت

خوب است ببیند که پیغمبر ما هم...

بر خاتم ما حک شده: «یا حضرت خاتم»

پس معجزه هم می‌کند انگشتر ما هم

گر آخر این زنده‌به‌گوری قدم توست

پس زنده‌به‌گور قدمت دختر ما هم

به فاطمه گفتی «بأبی أنت و امّی»

صد بار فدایش پدر و مادر ما هم

از لطف تو نام علی و فاطمه حالا

در مأذنه‌ها پر شده، از منبر ما هم