نمایش جزئیات
متن روضه خوانی شهادت حضرت زهراء(س)-حاج احمد واعظی
ای همه ی دل خوشیم،زداغ خود می كُشیم
باغ بهارم فاطمه،دارو ندارم فاطمه
دلتو ببر اون جایی كه،غریبانه شب،آقات،همه هستی شو به خاك سپرد،جایی كه فاتح خیبر دو ركعت نماز صبر برا خودش خوند،یه نگاه كرد سمت قبر رسول خدا،یا رسول الله دیگه صبرم تموم شد.
ای همه ی دل خوشیم،زداغ خود می كُشیم
بود و نبودم فاطمه،یاس كبودم فاطمه
عمر علی در گرو صبر توست
اشك علی دست گُل قبرتوست
خیز تو با من سوی خانه كن
كیسوی طفلان مرا شانه كن
به این جا كه می رسید نمی دونم چه حالی پیدا می كرد،
در وسط كوچه تو را می زدند
كاش به جای تو مرا می زدند
بازم می گم می شنوی اینجوری دل می زنی،زار می زنی،آه از اون آقا زاده ای،كه نگاه می كرد
تو رو خدا نزن،نزن
براش بمیره حسن،نزن
غیرت چیه،حیا چیه
این چی می دونه دین چیه،خدا چیه
معنی زن زدن، تو كوچه ها چیه
این هیولا چی میفهمه این حرفارو،بازم بگم درد و دلای آقارو
راه و نبند برو كنار
این كوچه ی ماست
دست تو ،پایین بیار
داد می زنم بابا بیاد با ذوالفقار
از كوچه مون برو برو
دیگه نبینم تو رو،برو
نزن برای فدك ،كتك
لگد نگیر چادرو،برو
یازهرا،حسنم،هشت سال دارم حدوداً،اما یادت باشه:
مثل یه مرد ایستاده ام
درسته بچه ام،ولی حیدر زاده ام
من پسر ارشد این خانواده ام
خونم بجوش، سینم سپر
صداتو واسه مادرم، بالا نبر
دستاتو مشت كردی و بردی روی سر
می خوای چیكار كنی،آخ یدفعه دید مادر رو زمینه،امان،امان....
مادر میگه خُصوصیه
نگو با بابا،قضیه ناموسیه
به بابا نگی مادرو زدند، امان،امان....
بیهوده نبود اون یهودیه وقتی دید ریسمان گردن آقا بستن،صدا زد اشهدان لا اله الا الله، من این و می شناسم،معلومه به یه جایی متصله،پس حقیقتیه،و این حق محضه،آی علی ،علی......