نمایش جزئیات
پیراهن پدر
امام علی(ع) می فرماید: من پیغمبر(ص) را از زیر پیراهن غسل دادم. یک روز فاطمه(ع) گفتند: میل دادم پیراهن پدرم را ببینم. وقتی پیراهن را به او دادم، بویید و بوسید و گریست و بی اختیار از فراق پدر غش کرد و افتاد. وقتی چنین دیدم پیراهن را از او مخفی نمودم.<1>
گریزی به کربلا
گاهی حتی یک پیراهن هم یادآور خاطره های یک شخصیت عزیز و محبوب می گردد. چنان که فاطمه(ع) با بوییدن لباس پیامبر(ص) به یاد غش می کند. این ماجرا، شیعیان دلسوخته را به یاد کهنه پیراهن ابی عبدالله می اندازد.
یزید به امام زین العابدین(ع) گفت: سه حاجت بگو تا برآورم. حضرت فرمود: اول این که اجازه بدهی برای آخرین بار صورت سید و مولا و پدر خود حسین(ع) را ببینم، دوم این که آنچه از ما به یغما برده اند، به ما بازگردانی، سوم این که اگر تصمیم کشتن مرا داری کسی را به همراه این زنان بفرست تا انان را به حرم جدشان برساند.
آن ملعون گفت: روی پدرت را که هرگز نخواهی دید؛ اما کشتنت، تو را بخشیدم و زنان را جز تو کس دیگری به مدینه باز نمی گرداند؛ اما آنچه از شما غارت شده من ازخود چندین برابر قیمتش را می پردازم!
امام زین العابدین(ع) فرمود: مال تو را نمی خواهم و ارزانی خودت باد، و من اگر اموال تاراج شده را باز خواستم به این منظور بود که میان آن اموال تاراج شده، پارچة دستباف مادرم فاطمه(ع) و روسری و گردنبند و پیراهنش بود. <2>
یزید دستور داد این اموال را بازگردانیدند. اما جا دارد از امام پرسیده شود که: چه کشیدی آن زمانی که چشمان مبارکتان به آن پیراهن خونین و گوشواره ها افتاد... .
لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم.
<1> - بحارالانوار، ج 43، ص 157. <2> - ترجمه ی لهوف، سید بن طاووس، ص 194. منبع: كتاب آتش در حرم