نمایش جزئیات
متن روضه خشم حضرت زهرا سلام الله علیها در بستر بیماری
وقتی بیماری فاطمه(ع) شدت یافت، ابوبکر و عمر حال حضرت را از امام علی(ع) سوال کردند و گفتند: «بین ما و او مسائلی واقع شد که خود بهتر می دانی، اگر صلاح بدانی از او برای ما اجازه بگیر تا از گناهمان نزد او عذر خواهی کنیم؟» امام (ع) فرمود: این با شماست.
آن دو برخاستند وکنار در خانه نشستند علی(ع) نزد فاطمه(ع) آمد و فرمود: «ای زن آزاد! فلانی و فلانی پشت در هستند و می خواهند بر تو سلام کنند، چه صلاح می دانی؟»
حضرت زهرا(ع) عرض کرد: خانه، خانه تو و زن آزاد هم همسرتو است، هر چه می خواهی انجام بده. فرمود: «پوشش سرت را محکم کن» آن حضرت هم سر خود را پوشانیده و رویش را به طرف دیوار گردانید.
ابوبکر و عمر وارد شدند و سلام کردند و گفتند: از ما راضی باش، خدا از تو راضی باشد. حضرت زهرا(ع) فرمود: چه چیزی شما را به این کار وادار کرده است؟ گفتند: ما به بدی خود اعتراف می کنیم و امیدواریم ما را ببخشی و کینه ما را از دل بیرون آوری!
فرمود: اگر راست می گویید، درباره آنچه از شما سوال می کنم به من خبر دهید، چرا که من چیزی از شما سوال نمی کنم مگر ان که می دانم شما آن را می دانید. اگر راست بگویید می دانم که شما در امدنتان راست گویید. گفتند: هر چه می خواهی سوال کن.
فرمود: شما را به خدا قسم می دهم، آیا از پیامبر(ص) شنیدید که فرمود: «فاطمه پاره تن من است، و هر کس او را اذیت کند مرا اذیت کرده؟» گفتند:آری. حضرت دست ها را به سوی آسمان بلند کرد و فرمود: «خدایا این دو من را اذیت کردند، من شکایت این دو را به پیشگاه تو و پیامبرت می نمایم، نه به خدا قسم، هرگز از شما راضی نمی شوم تا پدرم را ملاقات کنم و آنچه شما انجام دادید به او خبر دهم، تا درباره شما حکم کند.»
این جا بود که ابوبکر صدای وای و ویل بلند کرد، و به شدت به جزع و فزع افتاد. عمر گفت: ای خلیفة پیامبر!! از سخن زنی جزع و فزع می کنی!<1>
<1>- اسرار آل محمد(ع)، الامامه و السیاسه، ابن قتیبه دینوری، ج 1، ص 13. منبع: كتاب آتش در حرم