نمایش جزئیات
وداع باحضرت زهراسلام الله علیها و گریز به كربلا
علی(ع) زهرا را در هفت پارچه کفن کرد، اینک می خواهد کفن را ببندد، ولی معمول است قبل از این که بندهای کفن را ببندد، فرزندان وکسان و نزدیکان شخص درگذشته را می خوانند و اجازه می دهند که باز دیداری از او کنند.
امام (ع) هم صدا زد: «ای حسن، ای حسین، ای زینب، ای ام کلثوم! بیایید و بشتابید و توشه از دیدار مادرتان برگیرید که دیگر او را نخواهید دید.»
یتیمان زهرا(ع) بعد از آن که پدر اذن دیدار دارد، شتابان آمدند و با ناله جانسوز و شیون صدا می زدند: وا حسرتا.... .
این صدای شیون، قلب مادر مهربان را تکان داد، اما نه مختصر، بلکه به اندازه ای که دست هایش از کفن به سوی فرزندان بیرون امد.
امیرالمومنین(ع) می فرماید: «خدا را شاهد می گیرم که زهرا از ولوله کودکان خود با تن بی جان، به جان آمد، ناله ای آهسته کرد و دست های خود را از کفن در آورد و آن حسن و حسین را به سینه چسبانید و مدتی نگه داشت.»
ناگهان هاتفی از آسمان ندا در داد: «ای علی، این دو را از نعش مادر برگیر که به خدا فرشتگام آسمان را به گریه در آوردند.»
علی(ع) نیز آن عزیزان را از نعش زهرا برگرفت، و بندهای کفن را گره زد.<1>
به روایت ناسخ التواریخ، عزیزان فاطمه(ع) خود را روی پیکر پاکش افکندند، ناله سر دادند و با کفن مادرشان اشک چشم خود را پاک می کردند....
گریزی به کربلا
این یک وداع بود، یک وداع جانسوز هم در کربلا به وقوع پیوست. وقتی که اهل بیت امام حسین(ع) را به اسارت می بردند، به ماموران ابن سعد گفتند: شما را به خدا، ما را به قتلگاه ابی عبدالله ببرند. و چنین کردند.
همین که چشم زنان به کشته ها افتاد فریادشان به شیون بلند شد و لطمه به صورت می زدند، و دیدند که زینب(ع) آن چنان با حالتی افسرده و قلبی شکسته نوحه سرایی می کرد و کنار پیکر عزیز برادرش می گریست که دوست و دشمن را به گریه در اورد.<2>
الا لعنه الله علی القوم الظالمین
<1> - بحارالانوار، ج 43، به نقل از «ملکه ی اسلام فاطمه زهرا(س)» آیت الله کوه کمره ای، ص 247. <2> - بحارالانوار، ج 43، ص 58. منبع: كتاب آتش در حرم