نمایش جزئیات
متن گریز روضه ی حضرت زهرا سلام الله علیها
آن که گمشده ای دارد ،همه جا به دنبال او میگردد و همه جا را خالی از او احساس میکند . حضرت زهرا (س) جانش را گم کرده است . قلبش را گم کرده است . میخواهد یعقوب وار به پیراهن رسول خدا التیام یابد. همان پیراهنی که امیرالمومنین (ع) پیامبر را غسل داده بود . امام علی (ع) میفرماید :یک روز فاطمه (س) فرمود : میل دارم پیراهن پدرم را ببینم . وقتی پیراهن را به او دادم بویید و بوسید گریست و بی اختیار از فراق پدر غش کرد و افتاد . عرض میکنیم : بی بی جان !شما فقط پیراهن رسول خدا را دیدید ؛ اینطور منقلب شدید ؛اما جانها فدای عمه سادات که بدن پاره پاره و بی سر برادر را دید . یا فاطمه زهرا (س)!شما حداقل پیراهن پدرتان را دیدید. ای کاش حضرت زینب هم آن کهنه پیراهن را به تن برادرش میدید ! حداقل یکی از مصیبتهایش کم میشد ؛ اما بدن برادر را قطعه قطعه و برهنه پیدا کرد . آن کهنه پیراهن را هم ربوده بودند . آری ،در جایی که به طمع انگشتر ، انگشت را قطع کنند ، باید هم بدن ، بی پیراهن بماند...
دیدار مقتل و نعش تو غرق خون
اندوه بیش از این در دو جهان نبود
داغ دلم حسین میشد کمی سبک
گر در کمین تو آن ساربان نبود
آه از اسارت و دیدار نیزه ها
با من فلک چنین نا مهربان نبود
گر دشمنت هزار نیزه زند مرا
من راضی ام اگر زخم زبان نبود
منبع:كتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست
انتشارات: صبح امید