نمایش جزئیات
متن گریز روضه ی حضرت زهرا سلام الله علیها
حیا و عفت حضرت زهرا (س) بقدری بود که از نابینا هم رو میگرفت . فرمود پدر جان !اگر او مرا نمیبیند من که او را میبینم . بوی مرا که استشمام میکند . مردم !حضرت زهرا (س) با این درجه از حیا و عفت چه حالی پیدا کرد ؛ هنگامی که آن نامرد در کوچه ای که دو نفر به سختی از کنار هم رد میشدند ؛ جلوی راه او را سد کرد ؟ چنان سیلی به صورت نازنینش نواخت که گوشواره ی حضرت از گوشش به زمین افتاد .......
تو ای ثانی همان هستی
که ره بر مادرم بستی
به یک ضربت تو بشکستی
از او پهلو و از من دل
چو دستان تو را دیدم
ببستم چشم و لرزیدم
صدای ناله بشنیدم
خسوف ماه شد کامل
تو دیدی مادرم تنهاست
به دور از دیده ی بابا ست
نگفتی طفل او این جاست
غم مادر و را مشکل
ندیدی خردسالم من
ندیدی در چه حالم من
ز غم بشکسته بالم من
چسان او را برم منزل
به محشر از توام شاکی
کشم آهی ز غمناکی
به یاد چادر خاکی
که شد از اشک چشمم گل
منبع:كتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست
انتشارات: صبح امید