نمایش جزئیات
متن گریز روضه ی حضرت زهرا سلام الله علیها
هر وقت بابا به خانه حضرت زهرا (س) می آمد ؛ دختر می دوید و دست بابا را می بوسید . پدر هم سینه زهرا را می بویید و بر دستان زهرا (س) بوسه می زد . یا رسول الله !امشب دیگر حضرت زهرا (س) قصد ملاقات شما را کرده اند .شب شهادت بی بی دو عالم است . دوباره همدیگر را ملاقات می کنید ؛ اما ای رسول خدا (ص) ! اگر امشب دیدی دختر جوانت قد کمان و خمیده شده است ، تعجب نکن . این همان دختر جوان توست ؛ اگر دیدی دست به دیوار میگیرد و راه می رود تعجب نکن. این همان فاطمه است . آقاجان !اگر امشب خواستی مثل دفعات قبل دست دخترت را ببوسی ؛ آهسته تر ببوس آخر این دست آزرده است این دست حتی برای قنوت نماز هم به سختی بلند می شود .....
دخترم ! خوش آمدی جای تو در دنیا نبود
بی وجود تو صفا در گلشن عقبی نبود
جان بابا بارها مرگ از خدا کردم طلب
بی تو جز خون جگر در دیده ی زهرا نبود
دخترم آن شب که من دست علی دادم تورا
جای پنج انگشت سیلی در رخت پیدا نبود
جان بابا ! نقش این سیلی گواهی می دهد
هیچ کس مثل من و مثل علی تنها نبود
دخترم روزی که ماه رخت سیلی زدند
هر چه می پرسم بگو آیا علی آنجا نبود
جان بابا ! بود اما دستهایش بسته بود
چاره ای جز صبر بین دشمنان او نبود
دخترم آیا حسینم دید مادر را زدند
شاهد این صحنه آیا بود زینب یا نبود ؟
جان بابا !لرزه بر اندامشان افتاده بود
ذکرشان جز یا رسول الله و یا اماه نبود
دخترم !با آن همه احسان که دید امت ز من
بوسه ی گل میخ در اجر ذوی القربی نبود
جان بابا !خانه پرگردید از دشمن ولی
هیچ کس جز فضه و دیوار و در با ما نبود
دخترم !چون سینه ی مجروح تو آسیب دید
درد آن جز در درون سینه ی بابا نبود
شاعر:میثم
منبع:كتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست
انتشارات: صبح امید