نمایش جزئیات
متن گریز روضه ی حضرت زهرا سلام الله علیها
بلال شنید که حضرت فاطمه (س)فرموده است : (انی اشتهی ان اسمع صوت موذن ابی بالاذن ) دلم برای اذان گفتن بلال تنگ شده است .میل دارم صدای اذان بلال را بشنوم . بلال با اینکه بعد رسول الله (ص) و خلافت ابوبکر عهد کرده بود دیگر اذان نگوید ؛ به خاطر حضرت زهرا (س) رفت به سمت ماذنه و شروع کرد به اذان گفتن تا صدای اذان بلال بلند شد ،حضرت زهرا هم جان تازه ای گرفت . بلند شد و جانماز رسول الله (ص) را پهن کرد . رو به قبله نشست . بابا جان کجایی؟ بلال آمده است. موذنت آمده است . بلال تا گفت : ( اشهد ان محمدا رسول الله ) فاطمه (س) نقش زمین شد .
عرض می کنم بی بی جان ! شما نام رسول الله (ص) پدرتان را شنیدید از حال رفتید . قربان آن عزیزانی که سر بابای خود را گاهی بالای نیزه مشاهده کردند و گاهی او را در صندوقچه دیدند . گاهی او را آویزان بر سر دروازه ی شام به نظاره نشستند و گهی او را در طشت طلا زیر ضربات چوب خیزران دیدند .
چوب مزن پیش نگاه همه
بر لب و دندان گل فاطمه
پاک کن از چهره ی گل خاک را
ضربه مزن این رخ صد چاک را
خاک فنا گیرو تو برسر بریز
جام شرابت سوی دیگر بریز
کینه مکن باسر نیزه نشین
پیکر او مانده به روی زمین
این سر پر خون که به طشت زر است
راس جگر گوشه پیغمبر است
منبع:كتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست
انتشارات: صبح امید