نمایش جزئیات
متن گریز روضه ی حضرت زهرا سلام الله علیها
پیامبر (ص) موقع خطبه خواندن و سخنرانی به تنه ی درخت خرمایی که در صحن مسجد باقی مانده بود تکیه میداد تا اینکه جمعیت زیاد شد و منبری ساختند . اولین جمعه ای که پیش آمد پیامبر آن ستون خرما را پشت سر گذاشت و بر منبر نشست . یک مرتبه صدای ناله ی ستون خشک از فراغ پیامبر (ص) بلند شد که مثل زن بچه مرده ای ناله میزد . در اثر ناله ی آن ستون صدای جمعیت هم به گریه بلند شد . پیامبر آمد و آن ستون را بغل گرفت و او رادلداری داد و فرمود : اگر او رادر بغل نگرفته بودم و دست بر آن نکشیده بودم تا روز قیامت از ناله خاموش نمی شد .
آن حنانه از هجر رسول
ناله میزد همچو ارباب عقول
درمیان مجلس وعظ آنچنان
کزوی آگه گشت هم پیر و هم جوان
در تحیر مانده اصحاب رسول
کز چه می نالد ستون با عرض و طول
گفت پیغمبر چه خواهی ای ستون
گفت جانم از فراقت گشت خون
از فراق تو مرا چون سوخت جان
چون ننالم بی تو ای جان جهان
مسندت من بودم از من تاختی
برسرمنبر تومسند ساختی
درد دلهای ستون حنانه را شنیدی . ایام شهادت بی بی فاطمه (س) است . درد دلهای دستاس خانه ی فاطمه (س) را هم گوش کن .
دوباره میرسد بوی گل یاس
غریبی را دلم بنموده احساس
چرااز یادگاری های زهرا
نمی گوید کسی از آه دستاس
چون دستاس و آسیای دستی خانه ی زهرا هم مثل ستون حنانه درد دل دارد ؛ آه و فغان دارد .
فغان کرد آسیای دستی او
که دشمن زدشرر برهستی او
دل دستاس مینالید چون دود
که دست او همیشه برسرم بود
به مژگان فضه اش یاقوت می سفت
به دل آهسته می نالید ومیگفت
چسان دربررخ دشمن توان بست
که در بر سینه ی او میخ کوب است
چه کرد ای اهل دل مسمار بااو
فشار آن درو دیوار بااو
که روزش رنگ شام تار بگرفت
کمک در رفتن از دیوار بگرفت
زرفتن بس که حالش زار میشد
عصای دست او دیوار میشد
چو زهرا دست بر دیوار میبرد
قرار از حیدر کرار میبرد
دل دختر چو مادر بس غمین بود
زبان حال زینب اینچنین بود
که مادر چشم از مسمار بردار
خدا را دست از دیوار بردار
منبع:كتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست
انتشارات: صبح امید