نمایش جزئیات

روضه حضرت زهرا سلام الله علیها_ سید مهدی میرداماد

روضه حضرت زهرا سلام الله علیها_ سید مهدی میرداماد

قلبم چو کویر و ،چشم هایم دریاست

یک سال گذشت و غصه ام پا برجاست 

*لحظه تحویل سال خداوکیلی اینجور بود یا نه؟ هممون اینجوری بودیم اول که سال تحویل می شه همه غمهای عالم رو دل ما میاد "در ظاهر لحظه ی شادی لحظه ی شروع سال جدید" اما تا میگی یا مقلب القلوب یاد امام زمانت میوفتی .... یک سال گذشت باید دوباره این غصه ی ندیدنت رو با خودم بیارم ....ای آقا جان .... حرف دله دیگه .....*

ای کاش کنار هفت سینم بودی......

*چرا؟!! اخه...*

این سفره ی ما بدون تو بی معناست

*ای جانم به این ناله ها که فاطمیه رو می فهمی با این ناله ،اصلا هویت ما به همین ناله و زمزمست ،ما رو به غیر این ناله جایی نمی شناسند.*

امسال بیا،آقا روز اولیه دارم می گم

امسال بیا منتقم آل علی .... چرا؟!!!

امسال به نام مادر تو زهراست ....

*حالا ذوق به خرج بده اینجوری شب اول صداش بزن....یابن الزهرا بیا بیا بیا بیا

روضه نمی خوام بخونما،فقط میخوام محکت بزنم،وقتی میگم یابن الزهرا یاد کجا میوفتی ،یه بار دیگه بگیم یابن الزهرا .... فوری بعدش یاد چی میوفتی ؟ مهلا مهلا ....... ای قربون تو برم عقیله ی بنی هاشم ، بی خود نیست میگن عقیله ی بنی هاشم ، کارای زینب با همه فرق می کنه، بی خود نیست میگن عاقل زنه بنی هاشم ،فهمید کجا بگه "یابن الزهرا " میدونست هر جور دیگه حسینش رو صدا بزنه جوابی نمیشنوه من و تو هم یاد بگیریم امام زمان رو اینجور صدا بزنیم...یابن الزهرا ....یابن الزهرا ...کار داری یا نه .... می دونی برا چی اومدی یا نه یابن الزهرا ... یابن الزهرا...

امسال سر سفره زهرا هستیم

سالی که نکوست از بهارش پیداست

این فاطمیه کنار ما میایی؟

با شوق ظهور،روضه خواندن زیباست

. .

من و حال و هوای فاطمیه

زنده هستم برای فاطمیه

روز اول نوشت حضرت حق

.... چی؟

نام ما را گدای فاطمیه

آنقدر نا امید همچون من

شده حاجت روای فاطمیه

*بزار همه ی عالم بشنوند *

عید نوروز جای خود دارد

همه عمرم فدای فاطمیه

*کجا سفره ی مادر بهتر پیدا میشه ،آره والا مگه ما بدمون میاد بخندیم ،بدمون میاد صله ی رحم بریم نه والله ...این دوبیت و گوش بده ...

خنده خوب است ولی دیده ی ماتربهتر 

سوختن از غم دیوار و غم در بهتر ...

بی سبب نیست سر سفره ی زهرا هستیم

عید نوروز سر سفره ی مادر بهتر .....

جانم جانم ...

عید نوروز جای خود دارد

همه عمرم فدای فاطمیه

روی قبرم نوشتم از الان....

کشته ی روضه های فاطمیه....

*رو قبرم بنویسید،انقد گفت مادر .... دق کرد،انقد گفت مادر پیر شد ،روضه ی من مقدمش ازین یه بیته هر چه بادا باد ....*

کاش، روزی شوم شبیه حسن .....

*حواست هست چی گفتم*

کاش، روزی شوم شبیه حسن

پیر ، از ماجرای فاطمیه

*امام حسنی ها خودشون رو به ناله برسونن،الهی من برات بمیرم آقا*

کاش روزی شوم شبیه حسن

پیر ، از ماجرای فاطمیه

*روضه بخونم شب اولی یا الله... یه سال منتظریم فاطمیه برسه ما عقده ی دلمون رو خالی کنیم تو اهل بیت چند نفرن علی رغم سنشون مثه شیخ الائمه امام صادق هفتاد سال نوشتند عمرش بود خوب اگه امام صادق محاسنش سفید باشه دست به کمرش بگیره کسی تعجب نمی کنه ،چی میخوام بگم،میخوام بگم چند نفر زود پیر شدن.... ان شاالله ما هم پیر روضه بشیم مثه امام حسن،چند نفر زود پیر شدن،امشب میخوام روضه پنج تن بخونم ،چند نفر بر اثر مصیبات و شدائد ،بر اثر حوادثی که تو عمرشون اتفاق افتاد زود پیر شدن،میخوام مجلس رو متبرک کنم ،نام پیغمبر رو ببرم ، ای جانم فدات رسول الله ،پیغمبر فرمود پیرم کردن این امت "مَا أُوذِیَ نَبِیٌّ مِثْلَ مَا أُوذِیت" هیچ پیغمبری اذیت نشد مثل من ،کاری با من کردن منو پیر کردن،یا رسول الله به ما اجازه میدی یه قدم بریم جلوتر،پیغمبر زود پیر شد"جهل امت پیرش کرد،آخ .... دختر هجده سالش هم زود پیر شد،کجا دیدید یه زن هجده ساله دست به کمر بگیره ، بابا هجده سال اوج جوونیه، من نمیگم ،روایت میگه،میگه بعد پیغمبر "مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ"بعد پیغمبر هر کی مادر ما رو دید،دید یه دستمال به سرش بسته ،آخ قربون سردردهات برم ؛امشب درد و بلات بخوره تو سرم "نَاحِلَةَ الْجِسْمِِ بَاكِیَةَ الْعَیْنِ" الله اکبر باز این سه تا رو میشه هضم کنی ولی این یدونه رو نمیشه هضم کرد، "مُنْهَدَّةَ الرُّکْنِ " پیر شدی فاطمه .... زهرایی که تو هجده سالگی پیر شد دست به کمر گرفت، بریم جلوتر ،هر چی میرم جلوتر باید آتیشت بیشتر باشه، زهرا تو هجده سالگی دست به کمر گرفت، امیرالمومنین هم بعد فاطمه دست به کمر گرفت،سلمان میگه تا زهراش رو زیر خاک کرد، ناله داری یا نه ..... برم یه قدم جلوتر؟ سفره برا کیه؟ یه آقایی رم سراغ دارم ،از کوچه ها که برگشت آخ دیگه ندیدن حسنو یا یه گوشه زانو بغل می کرد ،یا دست به دیوار می گرفت ....آخ ... میخواستم برات شعر بخونم اما جاش نیست ،حرف آخر پیغمبر پیر شد،دخترش تو هجده سالگی پیر شد، دست به کمرش گرفت،امیرالمومنین بعد زهرا یهو پیر شد امام حسن تو کوچه ها پیر شد آخ...کربلا هم یه نفر دست به کمر گرفت ، رسید کنار علقمه ....سقای دشت کربلا ابوالفضل  "

من نمیگم ،شیخ جعفر شوشتری میگه،این جمله ی ختم روضه ی منه،میگه ابی عبدالله داغ زیاد دیده بود،برادرم زیاد از دست داده بود چه مدینه چه کربلا ،اما داغ داریم تا داغ میگه رسید کنار علقمه،یا صاحب الزمان به من اجازه بده همین یه دونه رو معنا کنم شیخ جعفر میگه : "وبانَ الانکسارُ فِی وجهِ الحُسین " یه دفعه دیدن رنگ حسین پریده یه دست به کمر گذاشت ......حسین ......

.