نمایش جزئیات
روضه حضرت زهرای سلام الله علیها و گریز به مصائب كربلا _ حاج مهدی سماواتی
ز سیل اشک چو نخل خمیده بر لب جویم
چه خوش بود،بنشینم زعمر دست بشویم
*مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْس بَاكِیَةَ الْعَیْنِِ نَاحِلَةَ الْجِسْمِ مُنَهَّدَةَ الرُّكنِ یُغْشَى عَلَیْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ ...* بعد باباش رسول خدا پیوسته گریه می کرد ، جسمش ضعیف و نحیف و لاغر شده بود،قدش خمیده شده بود ، ساعت به ساعت از حال می رفت .....زهرا جان .....
فراغ و دردوغم وغصه وملال ومصیبت
هجوم آوردازشش جهت هماره به سویم
زهرا جان ....
گرفته هر نفسم راهزار درد نگفته
نه آن نفس که بنالم نه آن زبان که بگویم
*اینم سهم شهدامون،همشون بهره ببرن،اموات ،امام راحل فیض ببرن...*
کبودی رخم از غربت علی ست که مردم
همه به جرم علی دوستی شدن عدویم
زهرا جانم .....
مدینه حبیبه خدا گریه می کرد ، کربلا و گودی قتلگاه دختر همین فاطمه ، نوشتند: "بكت و اللَّه كلّ عدوّ و صدیق" حسین .....نازدانه ی ابی عبدالله دید عمه کنار یه پاره پاره بدن گریه می کنه و تازیانه میخوره، صدا زد :"عَمِّتی هذا نَعشُ مَن" این بدن،بدن کیه؟!! فرمود حق داری بدن باباتو نشناسی، تا فهمید بدن باباش حسین ِ صدا زد : "أَبتا أُنظُر الی عَمَّتِیَ المَضروُبَه"حسین جان ......
.