نمایش جزئیات

روضه شب شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها _ سید مهدی میرداماد

روضه شب شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها _ سید مهدی میرداماد

اَلسَّلاَمُ عَلَیْكِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ، السَّلاَمُ عَلَیْكِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِیَّةُ، السَّلاَمُ عَلَیْكِ أَیَّتُهَا الْفَاضِلَةُ الزَّكِیَّةُ أَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ

*شب ِ شهادت ِ بذار یه جور دیگه سلام بدیم:*

السَّلاَمُ عَلَیْكِ أَیَّتُهَا الْمَكْسُورَةِ ضِلْعُهَا،  السَّلاَمُ عَلَیْكِ أَیَّتُهَا الْمَقْتُولِ وَلَدُهَا،السَّلاَمُ عَلَیْكِ أَیَّتُهَا الْمَظْلُومِ بَعْلُهَا

*شب ِ شهادت ِ، اگه شبش نبود نمی گفتم همین الان،وای مادرم،وای مادرم....*

ممنونم اگر نروی

می میرم اگر بروی

***

*شب شهادت بی بی جانمون حضرت زهراست، امشب همه ی جلسه از ابتداش یا زبانحال ِ علی ِ، یا زبانحال فاطمه است.جای ِ دیگه هم نمیریم، امشب یا علی گریه می كنه زهرا حرف میزنه، یا زهرا گریه می كنه علی حرف میزنه،حالا امیرالمؤمنین داره با زهراش حرف میزنه:*

مائیم، ما، دو آینه‌ی روبروی هم

تابانده‌اند صورت ما را به سوی هم

 تا خیره می‌شویم به هم با نگاهمان

وا می‌کنیم پنجره‌ها را به روی هم

*نُه سال هر كاری كرد فاطمه نگاش به علی بود، اصلاً چشم از علی بر نمی داشت، علی چشم از فاطمه بر نمی داشت، نگاه نكنید دو سه ماه آخر رو گرفت از علی*

 من مردِ روز ِ رزم و تو بانوی اشک شب

نوشیده‌ایم سرِّ خدا از سبوی هم

*فاطمه جان من و تو كیآ هستیم:*

سر خم نمی‌کنیم مگر پیش پای عشق

عالم نمی‌دهیم به یک تار موی هم

*چه جوری دلت میآد بری امشب؟ كجا می خوای بگذاری بری؟*

قرآن، نزول قدر تو؛ ایمان، قبول من

یا ایها الذین ِ هَم و امنوا ی هم

 دریا ندیده است، نمی‌فهمد این کویر

ما غرق می‌شویم چرا در وضوی هم؟

 قهر است شهر با من و تو، مثل نی ببین

پیچیده بغض غربتمان در گلوی هم

 آنها به فکر هیزم خشکند پشت در

ما خیره در نگاه تر و چاره جوی هم

 نه دستِ بسته‌ام و نه بازوی خسته‌ات

طاقت نداشتند بیایند سوی هم

* تا حالا این زن و شوهر اینجوری با هم حرف نزده بودند، امشب روایت میگه: بی بی به فضه گفت: فضه بچه هام رو ببر، می خوام با علی راحت حرف بزنم، فضه بچه هارو برد، مولا وارد حجره شد، دید خانمش تو بستر افتاده، علی بیا جلو، اومد بالا سر ِ زهراش، یه نگاه كرد... "بخونم زبانحالش رو، بخونم یه ذره دلت بیشتر بسوزه؟ اشك بیاد، حیف ِ شب ِ آخر"*

اشك غریبی چكیده،بوی جدایی وزیده

معلوم ِ از حال و روزت، شب ِ شهادت رسیده

*منتخب عوالم، منهاج الدموع نقل میكنه:میگه اینجا بی بی به علی گفت: علی جان یه خواهش ازت دارم، علی جان با این دو دستت آروم سرم رو بغل كن،سرم رو بذار رو سینه ات می خوام باهات حرف بزنم. "قربونت برم مادر دیگه جون نداشتی خودت بلند شی" علی دیگه نا ندارم، سر رو بغل كرد،اشك داره می ریزه فاطمه*

اشك غریبی چكیده،بوی جدایی وزیده

معلوم ِ از حال و روزت، شب ِ شهادت رسیده

*حالا سر رو آورده بالا*

نفس بكش نفس بریده،فاصله افتاد تو نفس هات

نفس بكش نفس بریده، كه داره بسته میشه چشمات

خمیده ی سر بلندی، وقتی می بینم می خندی

ولی می دونم سه ماهه،سرت رو از درد می بندی

می خوام بگم پیشم بمونی،ولی می دونم نمیتونی

برو ولی تو با فراقت، دل ِ علی رو می سوزونی

 *دید حال ِ علی منقلب ِ،گفت: آقاجان،قربونت برم بذار من یه ذره باهات حرف بزنم."امشب روضه ی من روضه ی نگرانیهای یه مادر ِ دم ِ رفتن ِ، امشب می دونی مادر ما نگرون چی بود؟ هر مادری می خواد بره نگرانه،یه نگرانی برا خودش داشت، چند روز ِ پیش این نگرانی رفع شد، تا نگاهش به تابوت افتاد یه لبخند زد، خیالم راحت شد حجم بدنم رو كسی نمی بینه، دیگه نگران نیستم خدا رو شكر.دیگه نگران چی بود؟امشب به خاطر بی بی یه قدم بگذار، وسط روضه باید پند بگیری، باید درس بگیری، چه اتفاقی  می افته شب شهادت امیرالمؤمنین می فرمایند:فاطمه دیگه نگران چی هستی؟ علی جان، بچه هامو می بینم دارم اشك می ریزم،علی جان نگران گهنكارای امتم هستم،از خدا خواستم: "یَغْفِرُ لِعُصَاةِ اُمَّتی" فاطمه شب شهادت میگه:خدایا به حق اشك چشم بچه هام گنهكاران امت ِ من رو ببخش،دست ِ اونها خالی ِ. حالا من امشب قول بدم بگم مادر نگران نباش،دیگه قول میدم سمت گناه نرم، مادر نگران ِ من و تو بوده دم آخر.دیگه نگران چی بود؟روایت میگه:نگران ِ علی بود،یه نگاه كرد مولا دید بی بی به پهنای صورت داره اشك می ریزه، علی جان: "أَبْکِی لِمَا تَلْقَی بَعْدِی" علی جان نگرانم بعد از من با تو چه می كنند. تو دیگه یار نداری،طرفدار نداری.نگران بچه هاش هم بود،یه نگاه به علی كرد،صدا زد:علی جان،"أَبكنِی وَأَبك لیتَامی" علی برا من و یتیم هام گریه كن، "وَلاتَنْس ِقَتیل‌َ العِدَاء بطَف‌ِّ الْعِرَاق"‌ِ. علی جان حسینم رو یادت نره*

ای تشنه لب حسین حسین حسین

عشق زینب حسین حسین حسین

شب شهادت، بی بی ِ ما به امیرالمؤمنین گفت: وَلاتَنْس ِقَتیل‌َ العِدَاء بطَف‌ِّ الْعِرَاق‌ِ. بیا من و تو هم یه عهد ببندیم،همه دستاشون رو بدهند به هم، بیایید همه با هم یه قولی به بی بی بدهیم،دست هم رو می گیریم،یه عهد می بندیم، مادر جان، ما هم امشب عهد می بندیم حسینت رو فراموش نمی كنیم،بلند بگو: حسین...." ابد والله یا زهراء ما ننسی حسینا"  ماهم حسینت رو فراموش نمی كنیم، نه فقط من و تو، خود اهلبیت هم حسین رو فراموش نكردند،زهرا با روضه ی حسین جون داد،پیغمبر هم با روضه ی حسین جون داد، دم آخر ابی عبدالله رو سینه اش بود جون داد،امیرالمومنین هم شام بیست و یكم با حسین جون داد، امام حسن هم " لا یوم کیومک یا اباعبدالله" گفت.امام سجاد،امام باقر،امام كاظم،امشب ببرمت حرم ِ امام رضا،روزی ِ امشب ِ مارو امام رضا بده. آقا جان شما همه رو بردی كربلا،صدا زد:" إِنْ كُنْتَ بَاكِیاً لِشَیْ ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَیْنِ" چرا میگم امام رضا؟ می خوام امشب پاك پاك بری بیرون،چرا "فَابْكِ لِلْحُسَیْنِ" فرمود: "فَإِنَّ الْبُكَاءَ عَلَیْهِ یَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ." امام رضا راه رو به من و تو نشون داده،نسخه رو امام رضا پیچیده، كه گناه داری،روسیاهی،" ذُّنُوبَ الْعِظَامَ"راه پاك شدنش فقط گریه برای حسین ِ،چشم آقا،چشم،جون بخواه. كجا بریم گریه كنیم؟خودت روضه بخون یا امام رضا، خود ِ امام رضا روضه خونده،چی روضه ای خونده؟ "فَابْكِ لِلْحُسَیْنِ فَإِنَّهُ ذُبِحَ كَمَا یُذْبَحُ الْكَبْشُ". مثل مذبوح سر ِ حسین مارو بریدند،حسین.... من از امام رضا عذر میخوام،آقا شما گفتید،مگر نه من جرأت نمی كردم،بابا مذبوح تكلیفش معلوم ِ، روضه ی من یه شباهت ِ،یه فرق ِ،آدم رو میكشه،شباهت اینه:ما رسم داریم،یه قربونی رو بخوان ذبح كنند،همه دورش حلقه می زنند،همه خوشحالند، هر كی میگه:یه سهمی از این قربانی مال منه،كربلا دور ِ حسین حلقه زدند، اخنس گفت:عمامه اش مال من، خولی گفت:سربریده اش مال من، یكی گفت:انگشترش مال من، یكی گفت:پیراهنش مال من. این ها شباهت بود، حالا فرقش رو گوش بده:ما رسم داریم،قربانی رو بخوان ذبح كنند،آبش میدن،آبم نخوره لب هاش رو به زور خیس می كنند، رو به قبله اش می كنند،آخ بمیرم برات:"السلام علیك مذبوح من القفا" حسین.....

.