نمایش جزئیات
روضه و توسل جانسوز_ویژه فاطمیه_شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها _استاد حاج منصور ارضی
از آن زمان که بر در خانه شرر رسید افسوس قصه ی خوشی ما به سر رسید قومی سَرِ حبیبه ی من داد می کشید درآن میانه پای حرامی به در رسید .... *الله اکبر ... سادان من من معذرت میخوام ....* در کَنْدِه شد به صورت زهرا خراشْ داد بعد از لگد دوباره بلایی دگر رسید ... مسمار داغْ،پهلوی حوریه را شکافت دردی که داشت پهلوی او تا کمر رسید *الله اکبر ... رحمت خدا بر این ناله ها ...* *** وقتی نشست،چِل نفر از رُوشْ رد شدند یعنی به چادرش لگد چل نفر رسید فریاد زد که فضه بیا بار من شکست ... فضه دوید و پیش تنی محتضر رسید رویش عبا کشیدم و دیدم که سوخته اما چگونه تا به من خون جگر رسید شال مرا گرفت و مرا سمت خود کشید قنفذ ولی زِ پشت سرش بی خبر رسید *چه بلایی سر فاطمه دختر پیغمبر آوردن ....* کوبید با غلاف به بازوی لاغرش زورش فقط به فاطمه بی سپر رسید ... * این یه خانومه،یه خانومم بردن شام .... بزا اینطور بگم:* *** دم دروازه ی ساعات خدا رحم کند به دل عمه ی سادات خدا رحم کند محملم پرده ندارد مددی یا ستار حاجتم وقت مناجان خدا رحم کند ... چشم من تار شده یا تو بهم ریخته ای گریه دار است ملاقات خدا ...... *انقدر سخت بود که امام مُفْتَرَض الطاعه وقتی ازش سوال کردن،آقا زین العابدین به شما کربلا سخت گذشت؟؟ فرمود الشام ....من مهم نیستم ... عمه های منو تو انظار آوردن ... دور این ناقه ها رقاصی می کردن ..... .