حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه و مقتل جانسوز_ویژه فاطمیه_شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها سال _حاج میثم مطیعی

روضه و مقتل جانسوز_ویژه فاطمیه_شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها سال _حاج میثم مطیعی

ای داغ تو آغاز محرم

ای فاطمه ای نگین خاتم

پهلوی تو چون دلم شکسته

ای راز مگوی هر دو عالم

دست نانجیبی بسته دست حیدر

مانده بین آتش دل شکسته کوثر

*مادرم داره میسوزه ... خود بی بی فرمود:"والنار تسعر"آتش زبانه میکشید ...*

دست نانجیبی بسته دست حیدر

خیره مانده زینب بر پهلوی مادر

دست نانجیبی بسته دست حیدر

مانده بین آتش دل شکسته کوثر

آتشکده س سقیفه آخر

بر خانه مرتضی شرر زد

با قامت خم در این جوانی

زهرای علی دم از سفر زد

بعد از تو امان از دل حیدر...‌

از آن همه غم چه می توان گفت

ای خواندن روضه تو دشوار

*خوندن روضه ی تو دل شنیدن میخواد..‌من یکیشو بگم:*

به پیش چشم ما در داشت میسوخت

همه آیات کوثر داشت میسوخت

میان شعله زهرا داغ میدید

علی هم آن طرف تر داشت میسوخت

*عزیز منو نزنید ... همه هست علی رو نزنید ... خدا برا هیچ مردی نیاره ...*

از آن همه غم چه می توان گفت

ای خواندن روضه تو دشوار

در مجلس ما اشاره کافیست

دیگر نشود حدیث مسمار...

روضه ی تو پیداست از حیرت زینب

*من باورم نمیشه دارن دختر پیغمبرو میزنن ..‌ مادر منو ...*

روضه ی تو پیداست از حیرت زینب

غیر غم نمانده هم صحبت زینب

اشک حسن و حسین و زینب

بر خانه به جای مِهر زهراست

بی فاطمه در مدینه دیگر

تنها خبر از غربت مولاست

بعد از تو امان از دل زینب...

*من یه جمله مقتل بخونم ... اول ماجرا رو بگم ...دومی برا رفیق ملعونش-معاویه-نامه نوشت جریانو تعریف کرد ... نمیدونی چه خبر بود!! انتقام همه شما رو گرفتم ... نمیدونی پشت در چه خبر بود ... یه جایی براش تعریف کرد" فَضَرَبَتْ فَاطِمَةُ یَدَیْهَا مِنَ الْبَابِ‏"بی بی دستاشو به در گرفت ... اجازه نمیدم ... در رو باز نمیکنم ..."فَضَرَبَتْ فَاطِمَةُ یَدَیْهَا مِنَ الْبَابِ‏ تَمْنَعُنِی‏ مِنْ فَتْحِهِ"من میخواستم در رو باز کنم زهرا نمیگذاشت ...*از اینجا به بعدش رو میخونم ترجمه نمیکنم ... جات خالی ....*"فَرُمْتُهُ "زهرا بازم مقاومت کرد ... داد بزن ... ناله کن بچه شیعه ..."فَتَصَعَّبَ عَلَیَّ "*معاویه! اولین کاری که من کردم میدونی چیه؟ دستای زهرا بیرون بود..*"فَضَرَبْتُ كَفَّیْهَا بِالسَّوْطِ فَأَلَّمَهَا، فَسَمِعْتُ لَهَا زَفِیراً وَ بُكَائا"زهرا فریاد زد ... زهرا گریه کرد ....

شاعر: میلاد عرفان پور

.