حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه و توسل جانسوز_شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها_حجت الاسلام علوی تهرانی

روضه و توسل جانسوز_شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها_حجت الاسلام علوی تهرانی

یه رسمی رو برخی دارند و اون رسم خوبی هم هست از بزرگان منبر ... میگن شب جمعه رو باید توسل به حضرت سیدالشهدا کرد ... به جهت این که ، این شب جمعه در هر مقطع زمانی که باشه ، به هر مناسبتی که بخوره ، صاحب اون مناسبت خودش در کربلاست ...

 ما جمع یک سلامی به سیدالشهدا میدیم به نیابت از طرف حضرت صدیقه طاهره ، و بعد مرثیه مون رو مرثیه حضرت زهرا قرار میدیم ...

و اگر ما سلام رسان حضرت زهرا باشیم ، امام حسین ویژه به ما نگاه میکنه ...

*السلام علیک یا اباعبدالله ...*

ما سلام مادرتون رو به شما میرسانیم ...

*ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ <اَبَداً> ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ*

*یا وجیها عندالله ، إشفع لنا عندالله ...*

این مرثیه را امام حسن مجتبی میخواند ...

 فرمود در دوران سقیفه ، دست من در دست مادرم بود ...

با مادرم رفتیم به مسجد... خلیفه رو ملاقات کردیم ( من هنوز چیزی نگفتم ، دارم میگم خلیفه رو ملاقات کردیم)

امام فرمود مادرم اونجا احتجاج کرد...

(ابوبکر) متقاعد شد ... یه نامه ای نوشت به کارگزارانش که فدک رو برگردونید به فاطمه ... حق فاطمه هست ... این استدلال بر من تمامه ... برگرداند ...

شادمان دست پسرش رو گرفت ... آمدند ... رسیدند توی کوچه بنی هاشم ... (من نمیدونم اون نفر رو چه جوری خبر کردند ) ... اون نفر ، جلوی فاطمه زهرا رو گرفت ...

گفت چی دستته؟!

فرمود حقم ... حقِ علی، حقِ اولادم ...

گفت بده

فرمود حقمه ، نمیدم مگر به زور بگیری ...

فاطمه زهرا فرمود مگر به زور بگیری که برگرده ، اما برنگشت ...

امام مجتبی میگه تا مادرم گفت مگر به زور بگیری ... اون نفر یه قدم آمد جلو ... مادر من یه قدم رفت عقب ... اون قدم دوم رو اومد ... مادر من یه قدم دیگه رفت عقب ... اون قدم سوم اومد جلو ...

مادر من خورد به دیوار ... دیگه راهی نداشت ... جسارت کرد ... اما میدونید چه جسارتی کرد ؟! ...

 اول نامه رو گرفت ، آب دهان انداخت روی نامه ... نامه رو پاره کرد ... و بعد با دو دستش به دوطرف صورت فاطمه زهرا زد ...

امام مجتبی میگه مادرم نقش زمین شد ... اگر من همراهش نبودم راه خونه رو گم کرده بود ... یازهرا

.