نمایش جزئیات
روضه و توسل جانسوز_شب شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها_استاد شیخ حسین انصاریان
امشب که مردم مدینه همه می خوابند ... نیمۀ شب خودش به تنهائی ... حضرت زهرا (س) ، هم هیکلِ پیغمبر بود ... امیرالمؤمنین به تنهائی این جنازه رو روی دست برداشت ... آورد توی حیاط ...سنگین نبود ؟! ...هم هیکل پیغمبر ، سنگین نبود ؟! ... نه ...امام صادق میفرماید از بدن مادرم غیر از پوست و استخوان چیزی باقی نمونده بود ...بدن رو آورد توی حیاط ... حسن جان ، حسین جان شما آب بیارید ... مادرتون وصیت کرده من بدنشو از زیر پیراهن غسل بدم ... چه وصیت بامحبتی ... نمیخواست چشم علی و بچه هاش به کبودی بدنش بیفته ... به کبودی پهلوش بیفته ...قبر آماده شده ... اولین باری بوده که امیرالمؤمنین در یه حادثه به زانو اومده ... اولین بار ...درب خیبر رو راحت کَند و پرت کرد ، اما هر چی نگاه کرد دید توان نداره این بدن رو دفن کنه ...کنار قبر دو رکعت نماز خوند ... بعد سلام دعا کرد خدایا به من کمک بده ... خدایا به من کمک بده ...نمیدونم علی جان ، شما برای یه بدن کفن شده ، بی طاقت شده بودی ... زانوت دیگه تکون نمیخورد ... نماز خوندی ، دعا کردی خدا کمک بده ...دخترت کنار گودال چیکار کرد ؟! ... دخترت روی خاک نشست ... رو کرد به مدینه ...صَلّیٰ عَلَیکَ یاٰ رَسولَ اللّٰه ، مَلیٖکُ السَّماٰ ، هٰذا حُسَینُکَ مُرَمَّلٌ بِالدِّمآ ، مُقَطَّعُ الأعضاٰ ... مَسلوبُ العِمامَةِ و الرَّداٰ ...
.