نمایش جزئیات
مدح خوانی زیبا ویژۀ میلادِ اباالمهدی امام حسن عسکری سلام الله علیه به نفسِ حاج حسین سازور
این خانواده همه آقایِ ما شدند
روزی رسانِ سفرۀ شبهایِ ما شدند
وقتی که پا به عرصۀ خلقت گذاشتیم
آغوش باز کرده پذیرایِ ما شدند
ماها یکی یکی همه مجنونشان شدیم
اینها یکی یکی همه لیلایِ ما شدند
نوکر شدن همان و سلیمان شدن همان
اینها دلیل رتبۀ والایِ ما شدند
دنیا و کل لذت آن مال دیگران
این خانواده لذت دنیایِ ما شدند
چیزی به جز محبت اینها نخواستیم
در هر شبانه روز تمنای ما شدند
حرف از عذاب و آتش دوزخ نیاوردید
این خانواده شافع فردایِ ما شدند
مثلِ عقیق که یمنش چیز دیگری است
این خانواده هم حسنش چیز دیگری است
میآیی و نشاط به عالم میآوری
در هر نفس بهار مجسم میآوری
دل میبری ز عالم و آدم بدون شک
تا عطری از پیمبر اکرم میآوری
حبلالمتین خلق خدایی و بیگمان
راهی برای توبۀ آدم میآوری
بالای دست هر چه کریم است دست توست
نانی برای سفرۀ حاتم میآوری
دور خودت گدا همه شب جمع میکنی
با سفرۀ خانهای که فراهم میآوری
راضی نمیشوی که مرا کم محل دهی
ابنالرضایی به حسابم میآوری
از سجدۀ سحر احدی با خدا نشد
با بچههای فاطمه گر آشنا نشد
بی آفتاب روی تو دنیا به کام نیست
خورشید بی اجازۀ تو روی بام نیست
سر تا به پا حسینی و پا تا به سر حسن
جز تو کسی که مظهر حسن تمام نیست
از جود مجتبی چقدر ارث بردهای
هر سفرهدار با کرمی که به نام نیست
عالیجناب پروریِ تو زبانزد است
در خانۀ تو حرف کنیز و غلام نیست
زائر در انتظار علیکالسلام توست
بیهوده گرم گفتن عرض سلام نیست
روزی سه بار کعبه تو را میکند طواف
جز محرم نگاه تو بیتالحرام نیست
باید به خاک پای تو دل بست آخرش
وقتی که دردهای مرا التیام نیست
در زیر چترِ لطف تو آسوده خاطرم
هر سایهای که بر سر من مستدام نیست
نسل تو آخرین گل باغ ولایت است
جز طفل مکتب تو که حسن ختام نیست
باید به نسلِ اطهر تو احترام کرد
باید به پای مهدی قائم قیام کرد
یوسف اگر ملیح ، تو هستی ملیحتر
از بین انبیا به محمد شبیهتر
باید نوشت از برکات وجود تو
از نوح مهربانتر از عیسی مسیحتر
تنها تو با زبان خدا حرف میزنی
ای لهجه تو از همه عالم فصیحتر
دنیا ندارد از تو فقیهی بزرگتر
عقبا ندارد از بزرگی فقیهتر
راه رسیدن به تو را برگزیدهام
با توست راه سیر و سلوکم صحیحتر
یادش بخیر در حرمت خاکبوسیام
از اشک چشمهای ترم شد ضریح تر
رنگ رواقهای تو را شاد میزنم
در مشهد تو پنجره فولاد میزنم
ای آن که کار روز و شبت ذرهپروریست
چشمان تو هر آینه مشغول دلبریست
روی گشادۀ تو همانند فاطمه
جنس کلام و خطبۀ ناب تو حیدریست
مشتاق خطبۀ تو ابوسهلهای عصر
حیران یک حدیث لبت ابنجعفریست
تنها علی که فاتح میدان نبوده است
در هر مناظرات، تو هم فتح خیبریست
امشب به یُمن مقدمت اقرار میکنم
مستیام از عنایت انگور عسکریست
تنها نه مادر و پدرم خادمت شدند
این بندهزاده نیز به دنبال نوکریست
هرکس گرفت چشم تو را میشود عزیز
وابستگی به مهر تو معیار برتریست
زیباست کاظمین، نجف، کربلا ولی
سرداب سامرایِ تو یک چیز دیگریست
فهمیدم از ارادت بر نام فاطمه
هرکس حسن شود همۀ عمر مادریست
این شعرهای من که نشد باب میل تو
مدح تو کار دعبل و عمان و حمیریست
با گفتن از تو فاطمه را شاد میکنم
صحن تو را دو مرتبه آباد میکنم
سر را برای هدیه به دلدار میدهیم
دل را به دست میثم تمار میدهیم
تاریخ شاهد است که اهل شهادتیم
هر بار با شهید شدن بار میدهیم
ما هم شبیه شیخ نمر با بصیرتیم
ما ذکر یا علی به سرِ دار میدهیم
باید نشاند بر سر جایش یهود را
بر بزدلان منطقه هشدار میدهیم
سید علی خامنهای اذن اگر دهیم
ما پاسخی خشن به ستمکار میدهیم
تا فارسالحجاز خدا قد علم کند
دائم به خویش عدۀ دیدار میدهیم
همراه رهبرم عَلَم انقلاب را
صبح شهور دست علمدار میدهیم
آل سقوط حربۀ خود را غلاف کن
این بار چندم است که اخطار میدهیم
یک روز میرسد که میانِ رسانهها
از کشتههایِ تو فقط آمار میدهیم
آن برجهای تا به فلک رفتۀ تو را
تقسیم میکنیم و به زوّار میدهیم
بشنو که حرف اولمان حرف آخر است
دنیا به کام شیعۀ زهرا و حیدر است
.