نمایش جزئیات
متن روضه حضرت معصومه سلام الله علیها _ حاج محمد رضا طاهری
وقتی (حضرت معصومه) ازدنیا رفت،همه ی اهل قم عزادار شدند، بزرگان ِ قم،علماء جمع شدند، بر بدن نماز خوندند،خانم های ِ محترمه ی قم این بدن رو غسل دادن و كفن كردند، تا اینجا كار زیاد سخت نبود،اما می خوان بدن ِ بی بی رو روانه ی قبر كنند،چه كار می خوان بكنند؟یه وقت دیدن از راه دور دو سوار خودشون رو شتابان رسوندن، بعضی ها نوشتن یكی از این سوارها علی بن موسی الرضاست، دیگری هم جواد الائمه است، اومدن بر بدن نماز خوندن، یه نفر وارد ِ قبر شد، یه نفر دیگه این بدن رو روانه ی قبر كرد، دو تا محرم باید باشند بدن خانمی رو روانه ی قبر كنند، امیرالمؤمنین كنار بدن ِ زهرا نشسته، دور وبرش رو نگاه كرد،سلمان و اباذر و مقداد كه محرم نیستند،حسنین كه در سن ِ خردسالی اند،خدایا علی چیكار كنه؟یه وقت دید دو تا دست از قبر بیرون اومد، دست ها شبیه دست ِ پیغمبر ِ، یعنی علی جان امانتیم رو بهم برگردون،آه،یه حرفی اینجا امیرالمؤمنین زده خیلی دلها رو میسوزونه، عرضه داشت یا رسول الله:فاطمه ات كه با من حرفی نزد،چیزی به من نگفت، تو از زهرا سئوال كن، چرا صورتش نیلی بود؟چرا پهلوش شكسته شده؟ .