نمایش جزئیات

روضه و توسل جانسوز _ ویژۀ شهادت اُختُ الرضا حضرت فاطمۀ معصومه سلام الله علیها _ کربلایی رحیم ابراهیمی

روضه و توسل جانسوز _ ویژۀ شهادت اُختُ الرضا حضرت فاطمۀ معصومه سلام الله علیها _ کربلایی رحیم ابراهیمی

کار عشق است کار معصومه

دل شده بی قرار معصومه

دست خالی نمی رود هرگز

کسی از کوچه سار معصومه

آسمان ها به زیر پای او

کهکشان ها کنار معصومه

زائر قبر حضرت زهراست

خاکبوس مزار معصومه

اینجا کویر داغ و نمک‌زارِ شور نیست

ما روبروی پهنه ی دریا نشسته‌ایم

بوی مدینه می‌وزد از شهر ما، بیا

ما در جوار حضرت زهرا نشسته‌ایم

*فرموده اند: اگه میخواهید مادر مارو زیارت کنید،بروید به زیارت این خانوم...بی بی جان! قربونت برم،مثل مادرتون فاطمه تو بستر بیماری افتادید...

روضه ی حضرت معصومه سلام الله علیهارو که میخونید، چند تا در بروتون باز میشه از روضه های اهلبیت،یاد عمه ی سادات می اُفتی،یاد مادر سادات می اُفتی،دلت میره کوفه،شام...

هارون فرزند موسی بن جعفرِ، روایت اینجوری نوشته:با بیست و سه نفر از فامیل هاشون راهی مرو  و توس شدند، که به امام رضا برسند،یکی از اونها وجود نازنین فاطمه ی معصومه است،اما همه ی مرداشون رو توی ساوه کشتند، اونجا کربلایی داشته بی بی، اما نمیدونم سر بریده دیده یا نه؟ نمیدونم بی بی رو تازیانه زدن یا نه؟ بی بی جان!..*

اگر چه ناقه سواری ولی اَمان داری

سوار محمل نوری و سایه بان داری

*خانوم عزادارِ،داغ برادر دیده،داغ فامیل دیده،یه سایبون برا بی بی درست کردن،یه محمل با عزت و احترام،خواهر امامِ،دختر امامِ....*

عزیز فاطمه هستی و دور تا دورت

 حجابی از پر و بال فرشتگان داری

 اگر چه خسته ی این جاده های هجرانی

گمان نمی کنم آثارِ ریسمان داری

*کسی تو رو زنجیر نکرده....*

کسی سراغ نخِ معجرت نمی آید

همیشه محترمی چون که پاسبان داری

*بی بی جان! داغ هجر امام رضا رو دیدید،دلتون میخواست داداشتون رو ببینید،اما خدارو شکر بدن به خون غلتان ندیدی،تو مثل زینب تشت طلا ندیدی....*

هر کسی هر چه توان داشت به زینب خندید

مُرد صد بار پس از هجرت تو خواهر تو

*بانوان با فضیلت قم، ایام بیماری شما اومدن به عیادت شما،مردم حال شمارو می پرسیدن تو شهر قم،بعضی ها میگن:دشمنان اهلبیت ،بی بی رو مسموم کرده بودن، هفده روز بی بی تو شهر قم عبادت می کرد،خانوم های قم می رفتن به عیادت بی بی،حالش رو می پرسیدن،براش دارو و دوا می بردن، اما من یه فاطمه ی دیگه سراغ دارم، تو مدینه خیلی ها آرزو می کردن این خانوم زودتر بمیره....*

خونه ی این مریضه تو مدینه است

میدونی دردش چیه؟زخم سینه است

کسی دیده که مادر زدختر رو بگیره

چرا مادر دعا کرد که دیگه زود بمیره

*ناله بزن: یازهرا....*

.