حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایام شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها به نفسِ کربلایی سید رضا نریمانی

روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایام شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها به نفسِ کربلایی سید رضا نریمانی

هر زمان دلتنگِ زهرا می شوم، قم می روم

*سادات بهتر می فهمند،آخه كجا میری وقتی دلتنگِ مادرت میشی؟اونایی كه مدینه رفتن بهتر می فهمن...*

هر زمان دلتنگِ زهرا می شوم، قم می روم

میلِ مشهد می کنم، پا می شوم قم می روم

چند روزی هست تب دارد نگاهش بر در است

آنقدر غم خورده و غم خورده، خیلی لاغر است

دردِ دوری از تمامِ درد و غم ها بدتر است

باز هم‌ یک فاطمه از دردِ بینِ بستر است

*چه مقایسه ای كردم،این فاطمه كجا و بی بیِ دوعالم فاطمه كجا؟ اولاً این خانم اگر تو بستر هم بوده دیگه بچه نداشته،همسر نداشته،آخه امیرالمؤمنین هر وقتی می اومد خونه یه نگاهی به بستر می كرد آه می كشید،خجالت زده می شد،سرش رو پایین می انداخت،علی رو حلال كن...*

این‌ چه غوغایی ست یا رب که میان قم به پاست

این دم آخر به لب هایش رضا جانم رضاست

رفته بین هر بیابان در هوای دلبرش

روی ناقه بینِ‌ محمل سایبان دارد سرش

شکر ! نامحرم ندیده هیچ کس دور و برش

یا نخندیده کسی بر خاکِ رویِ معجرش

دردِ پا دارد ولی دردش فراوان نیست نیست

پایِ بی بی، زخمی از خار مغیلان نیست نیست

در مسیرش غیر تکریم و ادب دیگر ندید

با لبِ تشنه رضایِ خویش را بی سر ندید

دُور تا دُور خودش چشمِ بدِ لشگر ندید

غارتِ چادر ندید و غارتِ معجر ندید

عمه اش زینب ولی زیر لگدها مانده بود

بین آن نامردهایِ پَست، تنها مانده بود

#شاعر سید پوریا هاشمی

*از مدینه تا خراسان خیلی راه طولانیِ،اما به عشقِ امامش،به عشقِ ولایتش راه افتاد این مسیر رو،اما خدا رو شكر نرسید خراسان،چرا؟ خدا رو شكر جون دادنِ امام رضا رو ندید...اون لحظه ای كه امام رضا فرش های حجره رو جمع كرد، این صورتش رو روی خاك میذاشت...خدا رو شكر این خانم نبوده،ندیده...اما دلها بسوزه برای اون خانومی كه....بگم از كجا تا كجا...چه فاصله كوچكی رو اومد؟...*

از حرم تا قتلگه زینب صدا می زد:حسین!

دست و پا می زد حسین،زینب صدا می زد:حسین!

*حالا نهایتاً اگر بی بی معصومه سلام الله علیها از مدینه می رفت خراسان، چه صحنه ای رو میدید؟ نهایتاً امام رضا رو در حال جون دادن می دید،سر امام رضا رو بغل می كرد،نوازش می كرد اون لحظه های آخر...اما قربون خانومی برم كه داره از بالای تل نگاه می كنه: یه عده دارن با نیزه میزنن،یه عده دارن با شمشیر میزنن...بزار برم جلوتر...همچین كه اومد،داره از بالای تل میدَوه...دست رو سر میذاره...یا جداه! صَلَّى عَلَیْكَ مَلِیكُ اَلسَّمَاءِ هَذَا حُسَیْنٌ بِالْعَرَاءِ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ،مُقَطَّعُ اَلْأَعْضَاءِ ...*

فَبکِ عَلَی الحسین

یعنی برات گریه کنم

واسه غمات گریه کنم

یعنی كه هر شب واسه ی

مصیبتات گریه کنم...

مثل مادرِ جوان مُرده آقا

میشینم تو روضه هات زار میزنم

تا بفهمن تو رو تشنه کُشتنت

همه جا این روضه رو جار میزنم

ای بی کفن! با نیزه رو پهلوت زدند

دور از وطن! با پا رو سینه ات اومدن

.