نمایش جزئیات

خدا نیاد اون روزی كه ،دلم زگریه سیر بشه

خدا نیاد اون روزی كه ،دلم زگریه سیر بشه

خدا نیاد اون روزی كه ،دلم زگریه سیر بشه

به جای عشق فاطمه،جای دیگه اسیر بشه

بیان برا عیادت مریضه ی علی برین

می ترسم آی گریه كنا، خدا نكرده دیر بشه

آخه كسی تو مدینه، سراغش و نمی گیره

امام اون خونه نشین، خودش به مهنت اسیره

میون بستر افتاده ،بارنگ و روی پریده

بلای عشق حیدرو ،با دل و با جون خریده

نفس نفس كه میزنه،خون می آد از زخم سینه اش

خدا علی چی می كشه،اون رو به قبله خوابیده

علی دل خسته اگه،روی كبود و نبینه

ولی صدای سیلی رو ،میون كوچه شنیده

یا زهرا یازهرا