نمایش جزئیات
میخوام بیام مدینه
میخوام بیام مدینه، کنج بقیع خیمه ی غم به پا کنم من
زانو بغل بگیرم، تنگ غروب مادرمو صدا کنم من
ای مهربونم، دردت به جونم
تازه جوونم، ای قد کمونم
فاطمه جانم، فاطمه جانم
میگن توی مدینه، صبح تا غروب عقده ی دلها وا نمیشه
برای اینکه قبر مادرمون، پنهونه از چشا همیشه
فدای صبرت، چشم پر ابرت
کی مینشینم، کنار قبرت
فاطمه جانم ،فاطمه جانم
کشتی صبر حیدر ،با همه آرزوها گرفته پهلو
علی باید ببینه، فاطمه شو نصف شب با زخم بازو
با قلب خسته، دل شکسته
چشم کبود ،زهرا رو بسته
فاطمه جانم، فاطمه جانم
حسین داره می میره، چشم حسن مثل یه دریا اشک و خونه
زینب دعاش همینه، مادر من امشب و در پیشم بمونه
تو ای حبیبه ،دل بیشکیبه
بمون که میگن، بابا غریبه
فاطمه جانم، فاطمه جانم
پرنده ی مدینه، بال و پری واسش توی قفس نمونده
میخواد که پر بگیره ،اما توی سینه ی اون نفس نمونده
ای پر شکسته، غریب و خسته
بهم نگاه کن ،با چشم بسته
فاطمه جانم ،فاطمه جانم
دلم مقیم اونجاست، اما خودم بیقرارم اهل کجایم
مادر خودش میدونه، ساکن بین الحرمین و کربلایم
دلم اسیره، بهونه گیره
از دوری اون، داره میمیره
فاطمه جانم، فاطمه جانم