نمایش جزئیات
زهر جفا
یا رب از زهر جفا سوخت ز پا تا به سرم شعله با ناله برآید همه دم از جگرم
جز تو ای خالق دادار کسی نیست گواه که چه آورده جفای متوکل به سرم
می دوانید پیاده به پی خویش مرا گرد ره ریخت بسی بر رخ همچون قمرم
آن شبی را که مرا خواند سوی بزم شراب شرم ننمود در ان لحظه ز جدّ و پدرم
زهر نوشیدم و راحت شدم از عمر ولی ریخته خاک یتیمی به عذار پسرم
با که این ظلم بگویم که به زندان بلا قبر من کند عدو پیش دو چشمان ترم
هر زمان هست در این دار فنا مظلومی حق گواه است که من از همه مظلوم ترم
فخر میثم همه این است به فردا کامروز
هم ثنا گستر من آمده هم نوحه گرم
حاج غلامرضا سازگار