نمایش جزئیات
جلوه ی سرمد
غنچه ریحانه به گلشن شکفت بلبل از او صوت اناالحق شنفت
لاله به لبخند ثنایش بگفت مرغ شب از شوق وصالش نخفت
آمده تبریک زمعبود او بهر رضا در شب مولود او
دیده گشا جلوه ی سرمدببین آینه روی محمّد ببین
سلاله رسول امجد ببین محمّد دوم احمد ببین
آمدی ای بر همه باب المراد جان به فدایت قدمت یا جواد
ای ثمر باغ دل بو تراب وی زازل شیفته ات شیخ و شاب
جود تو چون لطف خدا بی حساب سایه مهرت به سر آفتاب
مهر تو شد روز ازل دین من نیست به جز حبّ تو آیین من
ای تو و من لازم و ملزم هم من به گدایی ، تو به جود و کرم
روبه کجا از سر کویت برم سائلم و سائلم و سائلم
سائل افتاده زپای توأم جود و کرم کن که گدای توأم
سائلم از خویش مرانی مرا چون شود از لطف بخوانی مرا
برسرخاکت بنشانی مرا بردر عشقت بکشانی مرا
گو که بر آرند زتن پوستم دوستم و دوستم و دوستم
سائلم از تو دو جهان خواستم سوز درون ، درد نهان خواستم
خون جگر اشک روان خواستم آن چه پسندی تو همان خواستم
عاشق دار غم تو (میثمم )
فارق از این عالم و آن عالمم
(غلامرضا سازگار)